اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ابوالقاسم

نویسه گردانی: ʼBWʼLQASM
ابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ ) عبیداﷲبن محمد الکلوذانی . پس از عزل سلیمان بن حسن بن مخلد،به سال 319 هَ . ق . خلیفه مقتدر او را وزارت داد. وصاحب تجارب السلف گوید: ایام او در وزارت امتدادی نیافت و در کاری متمکن نشد زیرا که در عهد او مصادرات بسیار بود و لشکر از او ارزاق خواستند و دشنامش دادند و سفاهت کردند. کلوذانی سوگند خورد که بعد از آن در وزارت شروع نکند و در خانه بر خود ببست و وزارت دوماه بیش نکرد. رجوع به حبیب السیر چ طهران و ص 302 تجارب السلف چ طهران ص 213 و دستورالوزراء ص 80 شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵۴۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۸ ثانیه
ابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ )احمدبن عبداﷲبن عمر اندلسی . رجوع به احمد... شود.
ابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ ) احمدبن عبداﷲبن عمرو معروف به ابن صفار قرطبی . رجوع به احمد... و رجوع به ابن صفار شود.
ابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ ) احمدبن عبداﷲ بلخی حنفی . رجوع به احمد... شود.
ابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ] (اِخ ) احمدبن عبداﷲ دلجی . رجوع به احمد... شود.
ابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ ) احمدبن عبدالودود بن علی بن سمجون . رجوع به احمد... شود.
ابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ ) احمدبن عبداﷲ بلخی . رجوع به احمد و رجوع به کعبی شود.
ابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ ) احمدبن علی ابرقوهی وزیر بهاءالدولةبن عضدالدولةبویهی و در متن تاج العروس در ماده ٔ «ب ر ق ه » نام او علی ب...
ابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ ) احمدبن محمدبن احمد عدوی . رجوع به احمد... شود.
ابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ ) احمدبن محمدبن اسماعیل رسی مصری معروف به ابن طباطبا. رجوع به احمد.. و رجوع به ابن طباطبا... شود.
ابوالقاسم . [ اَبُل ْ س ِ ] (اِخ ) احمدبن محمدبن خلف الاشبیلی . الحوفی الفرضی . او راست : فرائض الحوفی . وفات 580 هَ . ق .
« قبلی ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ صفحه ۹ از ۵۵ ۱۰ ۱۱ ۱۲ ۱۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.