اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ابوالقاسم

نویسه گردانی: ʼBWʼLQASM
ابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ ) مجریطی ۞ . مسلمةبن احمد مجریطی قرطبی اندلسی . وی در عصر الحاکم خلیفه ٔ اموی بقرطبه میزیست و بریاضی و نجوم بیش از طب می پرداخت و معهذا شاگردانی در طب داشت و گویند که وی از منجمین سلف در اسپانیا بعلم درگذشت و این امرمیرساند که علم نجوم در اسپانیا بسیار توسعه و بسط یافته بود ولی مورخین از ذکر آن غفلت ورزیده اند. ابوالقاسم بمطالعه ٔ المجسطی تألیف بطلمیوس پرداخت و رساله ای مختصر، شامل جداول البتانی و شرح زیج محمدبن موسی را تألیف و سنوات ایرانی این کتاب را بسنوات عربی تبدیل کرد و نیز رساله ای در اسطرلاب . در کتابخانه های پاریس و اسکوریال رساله ای از مؤلفات او در کیمیاهست و در کتابخانه ٔ بودلئین نیز رساله ای در خصوص احجار کریمه از او باقی است . و هم در اسکوریال رساله ای در خصوص توالد حیوانات موجود است . وی تا سال 1007 م . حیات داشت . وی نخستین دانشمند بزرگ اسپانیاست و شاگردانی چون ابن سمج ، ابن صفار، الزهراوی ، الکرمانی وابن خلدون داشته است . و کتاب المعاملات در حساب نیز از مجریطی است . رجوع به لکلرک ج 1 ص 422 و 423 شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵۴۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۷۲ ثانیه
ابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ ) محمودبن حسین رکن سنجاری . رجوع به محمود... شود.
ابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ ) محمودبن حمزةبن نصر کرمانی . رجوع به محمود... شود.
ابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ ) محمودبن زنگی بن آقسنقر. یکی از اتابکان شام . ملقب به نورالدین (از 541 تا 569 هَ . ق .). رجوع به محمود... ...
ابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ ) محمودبن سبکتکین غزنوی :ابوالقاسم آن شاه پیروزبخت نهاد از بر تاج خورشید تخت . فردوسی .شاه ابوالقاسم بن ناصر...
ابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ ) محمودبن طغتکین ملقب به شهاب الدین . رجوع به محمود... شود.
ابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ ) محمودبن عبیداﷲبن صاعد حارثی . رجوع به محمود... شود.
ابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ ) محمودبن عزیزعارضی خوارزمی ، شمس المشرق . رجوع به محمود... شود.
ابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ ) محمودبن عمادالدین زنگی بن آق سنقر ملقب به ملک العادل نورالدین . رجوع به محمود... شود.
ابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ ) محمودبن عمربن محمدبن عمر الخوارزمی . رجوع به زمخشری ، و رجوع به محمود ابوالقاسم ... شود.
ابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ ) محمودبن محمدبن ملکشاه بن الب ارلاسلان سلجوقی . رجوع به محمود... شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.