اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ابوالقاسم

نویسه گردانی: ʼBWʼLQASM
ابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ ) محمدبن ابی العباس فضل بن احمد. پدر او خواجه ابوالعباس فضل بن احمد وزیر محمودبن سبکتکین و برادر وی ادیب و شاعر معروف علی بن فضل معروف بحجاج است و چنانکه عتبی گوید: او در بلاغت و براعت یگانه ٔ روزگار خویش و در میان اکفاء و اقران سرآمد عصر و ذکر او در اقطار خراسان منتشر ونظم و نثر او شایع و مستفیض بود. لیکن حرفت ادب نابهنگام در وی رسید و در نضرت جوانی و خضرت امانی در حیات پدر فروشد و شاعری معاصر در رثاء او گفته است :
یا عین جودی بدم ساجم
علی الفتی الحرّ ابی القاسم
قدکاد ان یهدمنی فقده
لولا التسلّی بابی القاسم .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵۴۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۱ ثانیه
ابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ ) عبدالرحمن بن عبدالمجید. رجوع به عبدالرحمن ... شود.
ابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ ) عبدالرحمن بن علی بن صادق . رجوع به عبدالرحمن ... شود.
ابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ ) عبدالرحمن بن علی نیشابوری . معروف به ابن ابی صادق . رجوع به ابن ابی صادق و رجوع به نامه ٔ دانشوران ج 1...
ابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ ) عبدالرحمن بن محمدبن احمدبن فوران فورانی مروزی . مکنی به ابوالقاسم . رجوع به عبدالرحمن ... شود.
ابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ ) عبدالرحمن بن محمدبن عبداﷲ اندلسی مرسی . مکنی به ابوالقاسم و معروف به ابن حبش نحوی . رجوع به عبدالرحمن ...
ابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ ) عبدالرحمن بن محمد موصلی . رجوع به عبدالرحمن ... شود.
ابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ ) عبدالرحمن بن منده . رجوع به بنومنده و رجوع به عبدالرحمن ... شود.
ابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ ) عبدالرحمن بن یوسف اصفهانی . رجوع به عبدالرحمن ... شود.
ابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ ) عبدالصمدبن عمربن محمدبن اسحاق واعظ. رجوع به عبدالصمد... شود.
ابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ ) عبدالصمدبن منصوربن حسن بن بابک . رجوع به ابن بابک و رجوع به عبدالصمد... شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.