ابوبکر
نویسه گردانی:
ʼBWBKR
ابوبکر. [اَ بو ب َ ] (اِخ ) محمدبن قاسم ابی محمدبن بشار انباری . از مردم انبار. او عربیت از پدر خویش و از ابی جعفر احمدبن عبید و نحو را از ابی العباس ثعلب فراگرفت و اعلم از پدر بود در نهایت فطنت و ذکاء و جودت قریحه و در حضور بدیهه و سرعت جواب زبان زد است و آنچه املا میکرده از حفظ بی مراجعه ٔ بکتاب بوده و با اینهمه وَرِع و از صالحین است که ارتکاب محرم و زلتی در عمل از او شنیده نشده است . در سال 318 هَ . ق . در کمتر از سن پنجاه سالگی درگذشت . او راست : کتاب المشکل فی معانی القرآن و این کتاب ناتمام ماند. کتاب الاضداد در نحو. کتاب الزاهر. کتاب ادب الکاتب و این نیز بپایان نرسید. کتاب الکافی در نحو. کتاب المقصور و الممدود. کتاب الواضح در نحو و آن کتابی بزرگ است . کتاب الموضح درنحو. کتاب الالفات . کتاب بعض مسائل ابن شنبوذ. کتاب غریب الحدیث و آن بانجام نرسید. کتاب المفضلیات . کتاب ایضاح الوقف و الابتداء. کتاب الهأات فی کتاب اﷲ عز و جل . کتاب السبعالطوال . کتاب شعرالراعی . کتاب الرد علی من خالف مصحف عثمان . و او چندین دیوان از فحول شعرای عرب را گرد کرده است از جمله زهیر و نابغه ٔ جعدی واعشی . مجلس ها گفته در لغت و نحو و اخبار و از جمله ٔسامعین مجالس او ابوسعید دبیلی است . (ابن الندیم ).
واژه های همانند
۱۹۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
ابوبکر. [ اَ بو ب َ ] (اِخ ) کنیت محمدبن حسن بن فورک ... اصفهانی . رجوع به ابن فورک ابوبکر... شود.
ابوبکر. [ اَ بو ب َ ] (اِخ ) کنیت محمدبن حسن بن محمدبن زیادموصلی معروف به نقاش . رجوع به محمدبن حسن ... شود.
ابوبکر. [ اَ بو ب َ ] (اِخ ) کنیت محمدبن الحسن بن مقسم بن یعقوب . رجوع به ابن مقسم ابوبکر محمد... شود.
ابوبکر. [ اَ بو ب َ ] (اِخ ) کنیت محمدبن داودبن علی بن خلف اصفهانی معروف به ظاهری . رجوع به ابن داود ظاهری ابوبکر محمدبن داودبن علی ... ش...
ابوبکر. [ اَ بو ب َ ] (اِخ ) کنیت محمدبن زکریای رازی . رجوع به محمدبن زکریای رازی شود.
ابوبکر. [ اَ بو ب َ ] (اِخ ) کنیت محمدبن سری بن سهل نحوی . رجوع به ابن سراج ابوبکر محمد شود.
ابوبکر. [ اَ بو ب َ ] (اِخ ) کنیت محمدبن سیرین بصری معبر. رجوع به ابن سیرین شود.
ابوبکر. [ اَ بو ب َ ] (اِخ ) کنیت محمدبن الصنوبری . رجوع به محمد... شود.
ابوبکر. [ اَ بو ب َ ] (اِخ ) محمدبن عبدالباقی بن محمد. فقیه و قاضی حنبلی . مولد او بصره به سال 442 هَ . ق . در جوانی به بغداد شدو در منطق و ...
ابوبکر. [ اَ بو ب َ ] (اِخ ) کنیت محمدبن عبدالرحمن بغدادی . رجوع به ابن قریعه شود.