اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ابؤس

نویسه گردانی: ʼBWS
ابؤس . [ اَ ءُ ] (ع اِ) ج ِ بؤس ، سختیها.بدحالی ها. و در معنی افرادی نیز استعمال شده است .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
ابوص . [ اَ ] (ع ص ) اسب بانشاطبسیار سبقت کننده . (منتهی الارب ). اسب دونده ٔ شادان .
عبوس . [ ع ُ ] (ع مص ) روی ترش کردن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ترجمان ) (تاج المصادر) (غیاث اللغات ). رجوع به عبس شود.
عبوس . [ ع َ ] (ع ص ) بسیار ترش روی . (اقرب الموارد). || شیربیشه . || روز بد که از آن روی ترش شود. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
عبوس . [ ع َب ْ وَ ] (ع اِ) جماعت بسیار. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
عبوس . [ ع َب ْ بو ] (اِخ ) موضعی است . (معجم البلدان ).
عبوس بودن . [ ع َ دَ] (مص مرکب ) اخمو بودن . ترش روی بودن . بداخم بودن .
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.