ابوعلی 
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        ʼBWʽLY 
    
							
    
								
        ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) ابزون بن  مهبرد عمانی  کافی  مجوسی . او راست : دیوان  شعری  بعربی  و آنرا ابن  حاجب  محمدبن  احمد گرد کرده  است . و ابن  حاجب  گوید: قصائد فارسی  وی  مرا بعجب  آورد وشنیدم  که  به  تبریز است  بدانجا شدم  و او بدانوقت  به  اعمال  دیوانی  اشتغال  داشت . و مردی  با معرفت  و ذکاء ومتبحر در علوم  بود و اشعار وی  با صفا و بها و متناسب الالفاظ و خالی  از لغات  غریبه  و ناگوار بود و بشعر خویش  اعجابی  نمینمود. و من  اشعار وی  را آنچه  نسخه ٔ آن نزد وی  بود تبویب  و به  مدایح  او درحق  امیر ناصرالدین  ابتدا کردم . وفات  ابزون  به  سال  430 هَ . ق . بود.
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۳۴۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۷ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) احمدبن محمدبن  جعفربن  مختار واسطی . رجوع  به  احمد... شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) احمدبن  محمدبن  حسن  اصفهانی . معروف  بامام  مرزوقی . ادیب  و شاعر شیعی . شاگرد ابوعلی  فارسی . وفات  421 هَ . ق . و رجوع  ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) احمدبن  محمدبن  المظفربن  محتاج  چغانی . او دو سال  پیش  از مرگ  پدریعنی  به  سال  327 هَ . ق . بجای  پدر از دست  امیر نصرب...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) احمدبن  محمدبن  یعقوب  ملقب  به  مسکویه  خازن .رجوع  به  احمد... و رجوع  به  ابوعلی  مسکویه ... شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) احمدبن  محمد رودباری . رجوع  به  ابوعلی  رودباری ... شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) احمدبن  محمد مرزوقی . رجوع  به  ابوعلی  احمدبن  محمدبن  حسن ... و رجوع  به  احمد... شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) احمدبن  مظفرچغانی . رجوع  به  لباب الالباب  چ  براون  ص  27 س  9 شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ابوعلی . [ اَع َ ] (اِخ ) احمدبن  نصربن  الحسین  البازیار. رجوع  به  ابن  بازیار ابوعلی  احمد... و رجوع  به  احمد... شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) احمدبن  نصر کاتب . رجوع  به  احمد... شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ابوعلی . [اَ ع َ ] (اِخ ) ازدی . رجوع  به  حسن  ازدی  مهدوی  شود.