ابوعلی 
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        ʼBWʽLY 
    
							
    
								
        ابوعلی . [ اَ ع َ] (اِخ ) ابن  الیاس . و نام  او محمد است  والی  کرمان . در 345 هَ . ق . از ملوک  دیالمه  گریخته  به  بخارا رفت  ابوصالح  منصور را به  تسخیر ممالک  دیالمه  تحریض  کرد وهر دو طرف  حاضر به  جنگ  شدند. لکن  میان  رکن الدوله ٔ دیلمی  و منصور صلح  افتاد و مقرر شد که  رکن الدوله  سالی صدوپنجاه  هزار دینار به  خزانه ٔ منصور بپردازد و منصور دختری  از عضدالدوله  پسر رکن الدوله  را نیز برای  تشیید دوستی  بزنی  کرد. رجوع  به  روضةالصفا ج  4 ترجمه ٔ منصوربن  نوح  سامانی  شود. وی  در 356 هَ . ق . درگذشت .
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۳۴۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۴ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) حسین بن  واقد. از روات  حدیث  است .
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) حسین بن  هبةاﷲ. رجوع  به  حسین ... شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ )حسین بن  یحیی  بخاری  زندوستی . رجوع  به  حسین ... شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) حسین  سنجی  خراسانی . رجوع  به  حسین بن  شعیب  سنجی  شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) خازن . احمدبن محمدبن  یعقوب  مسکویه . رجوع  به  ابوعلی  مسکویه  شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) خاقانی . محمدبن  عبیدبن  یحیی بن  خاقان . رجوع  به  محمد.. و رجوع  به  ابن خاقان ... شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) خبائری . یونس بن  یاسربن  ایاد. محدث  و اخباری  است  و سعیدبن  کثیر از او روایت  کند.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) خطیر. وزیر مجدالدوله . آنگاه که  میان  مجدالدوله  و سیده  مادر او محاربه  روی  داد، ابوعلی  با مجدالدوله  اسیر شد و شاید مک...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) خلف  طولونی . از موالی  بنی  طولون . طبیب  و کحالی  معروف  وقت  خویش . او در اواخرمائه ٔ سوم  و اوائل  مائه ٔ چهارم  میزیست...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) خلیع، حسین بن  ضحاک بن  یاسر شاعر بصری . اصل  او از خراسان  است  از موالی  اولاد سلیمان بن  ربیعة باهلی  صحابی . او شاعری  ...