ابوعلی 
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        ʼBWʽLY 
    
							
    
								
        ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) احمدبن  محمدبن  المظفربن  محتاج  چغانی . او دو سال  پیش  از مرگ  پدریعنی  به  سال  327 هَ . ق . بجای  پدر از دست  امیر نصربن  احمد سامانی  حکومت  و سپاهسالاری  خراسان  یافت  و در 329 بحرب  ماکان  به  ری  و جرجان  شد و ماکان  را بشکست  و جرجان  و طبرستان  و بلاد جبل  و زنجان  و کرمانشاهان  را مطیع سامانیان  ساخت  و بسنه ٔ 333 امیرنوح بن  نصر وی  رااز حکومت  خراسان  عزل  کرد و او از طاعت  سامانیان  سرپیچید و نوح  را خلع کرد و بر بلاد خراسان  مستولی  گشت  وامیر نوح بن  نصر را خلع کرد و نوح  بسمرقند گریخت  و تا سال  344 میان  ابوعلی  و امیر نوح  جنگها و صلحها پیوسته  بود تا در وبای  عام  ری  به  344 هَ . ق . درگذشت .
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۳۴۹ مورد، زمان جستجو: ۱.۲۸ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) رجالی . محمدبن  اسماعیل  مازندرانی . مولد و منشاء او کربلای  معلی . وی  از شاگردان  سیدعلی  صاحب  ریاض  و سید مهدی  طباطبائ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) رودباری . احمدبن  محمدبن  القاسم  یا محمدبن  احمد.شیخ  فریدالدین  عطار گوید: او از کاملان  اهل  طریقت  بود و از اهل  فتوت  ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ابوعلی .[ اَ ع َ ] (اِخ ) زرارةبن  اعین بن  سنسن  شیبانی . اسم  اوعبد ربه  و زراره  لقب  اوست . و کنیت  دیگر او ابوالحسن است . تابعی  و یکی  از محدثین...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) سائب بن  زید. صحابی  است .
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) سعید. نام  رئیس  مقالصه  از مانویه ، به  روزگار مأمون  و معتصم  خلیفه . (ابن الندیم ). و در جای  دیگر او را بنام  یکی  از ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) سعیدبن  عثمان بن  سکن . رجوع  به  سعید... شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ابوعلی .[ اَ ع َ ] (اِخ ) سندی . یکی  از مشایخ  صوفیه  باواخر مائه ٔ دویم  و اوائل  مأئه ٔ سیم . او از استادان  ابویزید بسطامی  است  و بایزید گفت  من...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) سنیدبن  داود. از روات  حدیث  است .
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) سیاه . یکی  از شیوخ  تصوف باواخر مائه ٔ چهارم  و اوائل  مائه ٔ پنجم . او از مردم مرو بود و صحبت  ابوالعباس  قصاب  آملی  و ا...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) سیرجانی . یکی  از شیوخ  تصوف  بمائه ٔ چهارم  بود و شیخ الأسلام  هروی  در کتاب  خویش  ذکر او آورده  است . رجوع  به  نامه ٔ ...