ابوعلی 
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        ʼBWʽLY 
    
							
    
								
        ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) طبرسی . فضل بن  علی بن  فضل  ملقب  به  امین الدین . از مشاهیر محدثین  و مفسرین  و فقهای  مأئه ٔ ششم  است  و او از شیخ  ابوعلی بن شیخ الطائفه  ابوجعفر طوسی  و عبدالجباربن  علی  مقری  رازی  و این  دو از شیخ  ابوجعفر طوسی  روایت  کنند. و از جمله ٔ روایات  ابوعلی  طبرسی  صحیفةالرضاست  که  بر ابوالفتح  عبداﷲبن  عبدالکریم بن  هوازی  تستری  در سال  525 هَ .ق . در مشهد رضا علیه  السلام  قرائت  کرده  است  و از شاگردان  او یکی  فرزندش  رضی الدین  ابونصر حسن بن  الفضل  است صاحب  کتاب  مکارم الاخلاق  و دیگر ابن  شهرآشوب  صاحب  مناقب  و معالم العلماء و شیخ  منتجب الدین  صاحب  فهرست  مشهورو قطب الدین  راوندی  شارح  نهج البلاغه  و سید ابوالحمد مهدی بن  نزار حسینی  قاینی  و سید شرفشاه بن  محمدبن  زیادةالافطسی  و شیخ  عبداﷲبن  جعفر دوریستی  و شاذان بن  جبرئیل  قمی . و خاندان  او همگی  از اکابر فضلا و علمای  وقت  خویش  بوده اند از جمله  رضی الدین  مذکور و حفید ابوعلی  ابوالفضل  علی بن  حسن  صاحب  مشکوةالانوار و منتجب الدین  قمی  در فهرست  و ابن  شهرآشوب  در معالم العلماء و نظام الدین  قرشی  در نظام الاقوال  و میر مصطفی  التفرشی  در نقدالرجال  و عبداﷲ افندی  در ریاض العلماء و شیخ  یوسف  بحرانی  در لولوءةالبحرین  و شیخ  طریحی  در مجمعالبحرین  ذکر او کرده اند و از مؤلفات  فائقه ٔ اوست : مجمعالبیان  فی تفسیرالقرآن  که  در ذی القعده ٔ 534 هَ . ق . از تألیف آن  فراغت  یافت  و آن  ده  مجلد است  جامع فنون  لغت  و نحو و تصریف  و معنی  و نزول  و بیشتر در نقل  اقوال  مفسرین  از علمای  اهل  سنت  روایت  کند و از تفاسیر اهل البیت  جز اندکی  از تفسیر عیاشی  و علی بن  ابراهیم  قمی  اخراج  نکرده  است  و دیگر تفسیر وسیط در چهار مجلد و شیخ  اسداﷲ کاظمی  در مقابس  گوید طبرسی  را کتابی  است  موسوم  به الکاف  الشاف  من  کتاب  الکشاف  و ظاهر آن  است  که  تفسیروسیط وی  همین  کتاب  باشد و دیگر تفسیر وجیز در دو و بقولی  در یک  مجلد و دیگر اعلام الوری  باعلام الهدی  در احوال  ائمه ٔ اطهار و مولی  نظام  گوید: سیدبن  طاوس  ربیعالشیعه  را بر نهج  اعلام  الوری  نوشته  و در تمامت  ابواب  و فصول  و مطالب  متابعت  شیخ  طبرسی  کرده  و اصلاً تفاوتی در میان  این  دو کتاب  نیست  و دیگر جوامعالجامع و مولانا عبداﷲ التبریزی  در ریاض العلماء گوید: شاید که  این جوامعالجامع همان  تفسیر وسیط باشد و الکاف  الشاف  تفسیر وجیز و دیگر تاج الموالید و دیگر الاَّداب  الدینیة للخزانة المعینیه  و نثراللئالی . و شیخ  عبداﷲ تبریزی  گوید: این  رساله ای  است  مختصر الفبائی  فراهم  آمده  از کلمات  قصار امیرالمؤمینن  علی  علیه  السلام  باسلوب  کتاب  غرر و درر آمِدی  و گوید بگمان  من  نثراللئالی  از علی بن  فضل اﷲ حسنی  راوندی  باشد و دیگر کتاب  کنوزالنجاح  و دیگر عدةالسفر و عمدةالحضر و دیگر کتاب  معارج  السؤال  و کتاب  اسرارالأمامة یا اسرارالائمة و بعضی  این  کتاب  را به  پسر شیخ  طبرسی  ابونصر حسن  نسبت  کرده اند و کتاب  مشکوةالانوار در اخبار و آنرا در کتاب  دفعالمناواة به  وی  نسبت  داده اند و ظاهراً این  کتاب  غیر مشکوةالانوار فی  غررالاخبار است  که  سبط وی  علی  نوشته  است  و دیگر رساله ٔ حقائق الأمور در اخبار و کتاب  الوافی  فی  تفسیر القرآن  و کتاب  العمدة فی  اصول الدین  و الفرائض  والنوافل  که  بلغت  پارسی  است  و کتاب  الجواهر در علم  نحو و بعضی  آنرا به  شیخ  شمس الدین  طبرسی  نحوی  منسوب  داشته اند و دیگر غنیةالعابد و مقالاتی  چند نیز داشته  است . وفات  وی  به  سبزوار در 548 و بقولی  ضعیف  در 552 هَ. ق . بوده  است  و مدفن  او در مشهد رضوی  در محل  معروف به  قتلگاه  مشهور و مزار است  و در اصطلاح  علمای  شیعه  هرجا طبرسی  مطلق  گویند منصرف  به  صاحب  ترجمه  است  و گاه  نیز به  شیخ  ابی منصور احمدبن  ابیطالب  اطلاق  کنند ولی متبادر صاحب  عنوان  است . رجوع  به  روضات الجنات  شود.
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۳۴۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۳ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) بصیر. از شعرای  مخضرمی  و مترسل  بلیغ. میان  او و ابی العینا مکاتبات  و مهاجات  بود. او راست : کتاب  رسائل  و دیوان  شعر.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) بغدادی . رجوع  به  ابوعلی  قالی  شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) بلعمی . رجوع  به  بلعمی ... شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) تمیم بن  المعزبن  المنصور القائم بن  المهدی . رجوع  به  تمیم  شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ابوعلی . [ اَ ع َ ](اِخ ) ثقفی . شیخ  فریدالدین  عطار گوید: امام  وقت  بودو عزیز روزگار و صحبت  بوحفص  و حمدون  یافته  و در نشابور تصوف  از او آشکارا ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) ثمامةبن  شفی . از روات  حدیث  است .
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ابوعلی . [ اَع َ ] (اِخ ) جبائی . محمدبن  عبدالوهاب بن  سلام بن  خالدبن حمران بن  ابان . از مردم  خوزستان  و اصلا فارسی  است . یکی  از شیوخ  متکلمین  ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) جعفربن  علی بن  احمدبن حمدان  اندلسی . امیر زاب  از اعمال  افریقیه . شهر مسیله  را او پی  افکنده  است  و ابوالقاسم  محمدبن ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) جعفربن  فلاح  کتامی . یکی  از سرهنگان  المعز تمیم بن  معدبن  منصور عبیدی  صاحب  افریقیه . و او در جنگ  با حسن بن  احمد قرمط...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ابوعلی .[ اَ ع َ ] (اِخ ) جعفربن  سیمون . از روات  حدیث  است .