 
        
            ابومحمد
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        ʼBWMḤMD
    
							
    
								
        ابومحمد.[ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) نام  کوهی  به  بحر قلزم  و مردم  آنجا را زراعت  و حیوان  شیرده  نباشد، و غذای  آنان  منحصر به  دانه ٔ کرچک  و ماهی  است . (از مراصدالاطلاع ).
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۷۰۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۸۹ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) علی بن  محمدبن  علی  عاملی . ملقب  بزین الدین . رجوع  به  علی ... شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) علی اسعد حسینی . رجوع  به  علی ... شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) علی  مکتفی بن  معتضدبن  موفق بن  متوکل  خلیفه ٔ عباسی . رجوع  به  مکتفی ... شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ )عمارةبن  ابی الحسن  علی بن  زیدان بن  احمد حکمی  یمنی . ملقب  به  نجم الدین  شاعر مشهور. رجوع  به  عماره ... شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) عمروبن  ثابت . محدث  است .
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) عمروبن  حریث . محدث است .
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ابومحمد.[ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) عمروبن  دینار. محدث  است .
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) عمروبن  محمدبن  عمروبن  معاذ انصاری . محدث  است .
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) عیسی بن  احمدبن  علی  لخمی . رجوع  به  عیسی ... شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) عیسی بن محمد. محدث  است  و از اسماعیل بن  عبیداﷲ روایت  کند.