ابومحمد
نویسه گردانی:
ʼBWMḤMD
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) صاحب کشف الظنون این کنیت را بی مخصص و ممیزی در ذکر مختصر مزنی در فروع شافعیه آرد و گوید: و اختصره ابومحمدو هو الذی یعبر عنه بالمختصر و توفی سنة..... و لخص هذه المختصر الامام ابوحامد محمدبن محمد الغزالی و سماه عنقودالمختصر... و ندانستیم این ابومحمد کیست .
واژه های همانند
۷۰۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۱ ثانیه
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) اطروش . حسن بن علی بن حسن بن عمر الاشرف بن علی بن الحسین علیهماالسلام . از ائمه ٔ زیدیّة. جد مادری سیدمرت...
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) اعمش دماوندی سلیمان بن مهران . رجوع به اعمش ... شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) الیاس بن یوسف بن زکی مؤید. ملقب بنظام الدین متخلص بنظامی . رجوع به نظامی شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ )انصاری . تابعی است . او از عثمان بن عفان و حسن بن علی علیهماالسلام و ابی هریره و از او سعدان روایت کند.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) الاوحد. رجوع بتاریخ الحکماء قفطی چ لیپزیک ص 411 س 12 شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) اودی . عبداﷲبن ادریس بن یزیدبن عبدالرحمن . عبداﷲبن احمدبن حنبل از ابی ذکربن دریس روایت کند که او گفت ...
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) باهلی . او راست : کتاب الاصول الخمسة التی بنی الاسلام علیها.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) بخاری . در ترجمه ٔ نزهةالارواح شهرزوری آمده است : ابومحمد از جمله ٔ شاگردان ابوسلیمان سجزی است . حکیمی مت...
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) بدرالدین . رجوع به ابن حبیب بدرالدین ... و رجوع به حسن بن عمربن حسن بن حبیب ... شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) البدری . مسعودبن اوس بن اصرم . صحابی است . و برخی مسعودبن اوس بن زیدبن اصرم گفته اند.