ابومحمد
نویسه گردانی:
ʼBWMḤMD
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) از روات است . او از ابی کنانه و از او مالک بن دینار روایت کند.
واژه های همانند
۷۰۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۲ ثانیه
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن بیطار. عبداﷲبن احمد ضیاءالدین بن بیطار. رجوع به عبداﷲ... و رجوع به ابن بیطار ابومحمد... شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْم َ ] (اِخ ) ابن تعاویذی . مبارک بن مبارک بن سراج زاهد. رجوع به مبارک ... و رجوع به ابن تعاویذی ... شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن حائک . رجوع به حسین بن احمدبن یعقوب همدانی ... شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن حبیب . رجوع به ابن حبیب بدرالدین و رجوع به حسن بن عمربن حسن بن حبیب ... شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن حزم . علی بن احمدبن سعیدبن حزم اموی بالولا اندلسی فارسی ظاهری . رجوع به ابن حزم ابومحمد... و رجو...
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن حمدان ناصرالدوله پدر سعدالدوله . رجوع به ناصرالدوله ... شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن حمدیس . عبدالجباربن ابی بکربن محمد صقلی شاعر. رجوع به عبدالجبار... و رجوع به ابن حمدیس ... شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن خشاب . عبداﷲبن احمدبن احمدبن احمد بغدادی . رجوع به عبداﷲ... و رجوع به ابن خشاب شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن خیران . رجوع به احمدبن علی ... و رجوع به ابن خیران ولی الدوله ... شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن دخوار. رجوع به عبدالرحیم بن علی بن احمد... و رجوع به ابن دخوار... شود.