 
        
            ابومحمد
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        ʼBWMḤMD
    
							
    
								
        ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) از روات  است . او از ابی کنانه  و از او مالک بن  دینار روایت  کند.
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۷۰۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۶۰ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) فرغانی . تابعی  است .او از جابربن  عبداﷲ و از او ابوالحارث  روایت  کند.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) فضالةبن  عبید. صحابی  است .
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) قاری . جعفربن  احمد سراج . رجوع  به  جعفربن  احمد سراج ... شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) قاسم بن  ابی القاسم  حمزةبن  الامام  موسی  الکاظم  علیه  السلام . در نسبی  که  صفویه  خود را درست  کرده اند ابوم...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ )قاسم بن  احمدبن  موفق  اندلسی . رجوع  به  قاسم ... شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) قاسم بن  اسماعیل بن  اسحاق . یکی  از خوشنویسان  معروف  و جد او اسحاق  معلم  مقتدر خلیفه  و اولاد او بود. (ابن ال...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) قاسم بن  اصبغبن محمدبن  یوسف بن  ناصح  قرطبی . رجوع  به  قاسم .... شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) قاسم بن  ثابت  سرقسطی . رجوع  به  قاسم ... شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) قاسم بن  حسین بن  محمد خوارزمی . ملقب  به  صدرالافاضل . رجوع  به  قاسم ... شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ابومحمد. [ اَم ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) قاسم بن  حکم  انصاری . محدث  است .