اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ابومحمد

نویسه گردانی: ʼBWMḤMD
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) بسطامی . یکی از شیوخ تصوف معاصر ابراهیم بن شبان از مردم بسطام و ابوالفرج بن الجوزی در ترجمه ٔ او که بصفةالصفوه منعقد کرده قطعه ٔ ذیل را در ضمن حکایتی از او آورده است :
اذا ما عدت النفس
عن الحق زجرناها
و ان مالت الی الدّنیا
عن الاخری منعناها
تخادعنا و نخادعها
و بالصبر غلبناها
لها خوف من الفقر
و فی الفقر انخناها.
رجوع به صفةالصفوة چ حیدرآباد ج 4 ص 95 شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷۰۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۸ ثانیه
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) هادی بن مهدی بن منصور خلیفه ٔ عباسی . رجوع به هادی ... شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) هارون . محدث است . او از مقاتل بن حیان و از او حسن بن صالح روایت کند.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) هارون بن عباس مأمونی . رجوع به مأمونی هارون بن عباس شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) هارون بربری . محدث است و یعلی بن عبید از او روایت کند.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) هارون الرشیدبن المهدی بن المنصور. رجوع بهارون الرشید... شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) هاشمی . از خویشان القادرباﷲ خلیفه ٔ عباسی . او پس از استقرار مسعود بملک ، از جانب خلیفه برسالت آمد نزد مسعو...
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) هاشمی . رجوع به عبدالصمدبن علی بن عبداﷲبن العباس بن عبدالمطلب هاشمی ... شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) هبةاﷲبن علی بن عرام ربعی . رجوع به هبةاﷲ... شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ )هذلی . او از حسن و از او عکرمةبن خالد روایت کند.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) هشام بن بهرام . محدث است و از معافی بن عمران روایت کند.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.