ابومحمد
نویسه گردانی:
ʼBWMḤMD
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) بکربن محمدبن خلف بن حیان بن صدقه . معروف به وکیع قاضی . او در اول کاتب ابی عمر محمدبن یوسف بن یعقوب قاضی بود و سپس برتبه ٔ قضاء بعض نواحی رسید و از تألیفات اوست : کتاب اخبارالقضاة و تاریخهم و احکامهم . کتاب الشریف . کتاب الانواء. کتاب الغرر در اخبار. کتاب المسافر. کتاب الطریق یا کتاب النواحی و آن حاوی اخبار بلدان و مسالک طرق است و ناتمام مانده است و کتاب الصرف و النقد و السکّة و کتاب البحث . (از الفهرست ابن الندیم ص 172).
واژه های همانند
۷۰۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۷۰ ثانیه
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن عبدالحکم . عبداﷲبن عبدالحکم بن اعین . فقیه مالکی مصری .رجوع به عبداﷲ... و رجوع به ابن عبدالحکم ......
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن عبدالعزیزبن احمد کتانی . او راست : ذیل وفیات النقله ٔ ابوسلیمان .
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ. رجوع به عبیدبن ابی الفضل بن محمدبن عبیداﷲ فاسی شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ](اِخ ) ابن عبداﷲ. خواهرزاده ٔ ابوالحسن مهذب الدوله امیر بطیحه . او سمت ولایت عهد خالوی خویش مهذب الدوله داشت و ...
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن عبدالرحمن بن فضل بن بهرام السمرقندی الدارمی . حافظ و محدث . او را صحیحی است و آن را یکی از...
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ](اِخ ) ابن عبدک . رجوع به ابومحمدبن عدی بصری شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن عبدون . رجوع به ابن عبدون ... و رجوع به عبدالمجیدبن عبدون ... شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن عدی بصری معروف به ابن عبدک . او راست : کتاب الاقتداء بعلی و عبداﷲ. و شرح الجامع الصغیر محمدبن حسن ...
ابومحمد. [ اَم ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن عطیه اندلسی . شاعر و ادیب . شاگرد ابن خطیب . رجوع به ابن عطیه ابومحمد... شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن عطیه . عبدالحق بن ابی بکر اندلسی . رجوع به عبدالحق ... و رجوع به ابن عطیه ابومحمد... شود.