 
        
            ابومحمد
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        ʼBWMḤMD
    
							
    
								
        ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ترسابادی . یکی  از علماء نحو معاصر ابن  کیسان  و زجاج ، و ابن  کیسان  او را ستوده  و بر خود و دیگر هم عصران  فضل  و مزیت  نهاده  است . رجوع  به  معجم الادباء چ  مارگلیوث  ج  7 ص  144 شود.
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۷۰۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۵۹ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) سیدبن  علی  فخار. پیر ابوربیع کفیف  مالقی  اندلسی . رجوع  به  سید... شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) سیرافی . رجوع  به  یوسف بن ابی سعید الحسن بن  عبداﷲ المرزبان  السیرافی ... شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ )شاطبی . قاسم بن  فیرةبن  ابی القاسم  خلف بن  احمد الرعینی الشاطبی  الضریر. ابن  خلکان  گوید: او صاحب  قصیده ٔ حرز...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) شبویه . رجوع  به  عبداﷲبن  احمد مکنی به  ابومحمد و ملقب  به  شبویة الرباطی  المروزی  شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) شجرةالبزّار. محدث  است  و از او بکربن  مضر روایت  کند.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) شرحبیل بن  شریک  المعافری . محدث  است  و از او حیوةبن  شریح  روایت  کند.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) شمس الدین  عبدالرحمن بن  محمد. رجوع  به  ابن  قدامة ابومحمد شمس الدین ... و رجوع  به  عبدالرحمن .... شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْم َ ] (اِخ ) شنترینی . عبداﷲبن  محمدبن  صارة البکری  الاندلسی . شاعر. رجوع  به  عبداﷲبن  محمدبن  صارة... شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) شهرزوری . رجوع  به  عبداﷲبن  القاسم بن  مظفربن  علی بن  القاسم  الشهرزوری  ملقب  بمرتضی  شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ابومحمد.[ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) شیبان بن  فروخ . محدث  است .