ابومحمد
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        ʼBWMḤMD
    
							
    
								
        ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) تستری . رجوع  به  سهل بن  عبداﷲبن  رفیع تستری  شود.
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۷۰۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۳ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) نافع الاقرع .مولی  بنی غفار. محدث  است  و از ابی قتاده  روایت  کند.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) نافعبن  جبیربن  مطعم . محدث  است .
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) نجم الدین  یمنی . شاعر. رجوع  به  عمارةبن  ابی الحسن  علی بن  زیدبن  احمد حکمی  ملقب  به  نجم الدین ... شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) نجیح . محدث  است .
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) نظامی .الیاس بن  یوسف بن  زکی  مؤید. رجوع  به  نظامی ... شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) نوح بن  نصربن  احمد.چهارمین  از پادشاهان  سامانی . رجوع  به  نوح ... شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ )نوح بن  نصربن  اسماعیل  سامانی . رجوع  به  نوح ... شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) نوح بن  نصر سامانی . متوفی  343 هَ . ق . رجوع  به  نوح ... شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ولی الدوله . رجوع  به  ابن خیران  ولی الدوله ... و رجوع  به  احمدبن  علی ... شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ابومحمد. [ اَ م ُح َم ْ م َ ] (اِخ ) وهب بن  اسماعیل  الأسدی . محدث  است  و محمدبن  المثنی  ابوموسی  از او روایت  کند و ثقه  است .