ابومحمد
نویسه گردانی:
ʼBWMḤMD
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) جوینی عبداﷲبن یوسف بن عبداﷲ پدر امام الحرمین از علمای نشابور. مولداو به جوین از اعمال نیشابور است . او در موطن خویش ادب آموخت و آنگاه بنشابور نزد ابوالطیب سهل صعلوکی شد. و از آنجا به مرو رفت و ملازم قفال گردید و فقه را بمذهب امام شافعی تکمیل کرد و بنشابور بازگشت و بتدریس و تصنیف پرداخت و به سال 438 هَ . ق . درگذشت .
واژه های همانند
۷۰۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۳ ثانیه
ابومحمد.[ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) سبطالخیاط عبداﷲبن علی . رجوع به عبداﷲبن علی ... و رجوع به سبطالخیاط... شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ )السدوسی . او راست کتاب معانی القرآن . (ابن الندیم ).
ابومحمد.[ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) سدی . رجوع به اسماعیل بن عبدالرحمن مفسر معروف به سدی و مکنی به ابومحمد شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) سعدبن حسن بن سلیمان توراتی . رجوع به سعد... شود.
ابومحمد. [اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) سعیدبن ابی مریم . محدث است .
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) سعیدبن جبیر. محدث است . رجوع به سعید... شود.
ابومحمد. [ اَم ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) سعیدبن راشد سمّاک . محدث است .
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) سعیدبن عامر الضبعی . محدث است .
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) سعیدبن مبارک بن دهان نحوی . معروف به ابن دهان .رجوع به سعید... و رجوع به ابن دهان سعید... شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) سعیدبن مسیب بن حزن بن ابی وهب . محدث است . رجوع به سعید... شود.