 
        
            ابومحمد
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        ʼBWMḤMD
    
							
    
								
        ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) جوینی  عبداﷲبن  یوسف بن  عبداﷲ پدر امام الحرمین  از علمای  نشابور. مولداو به  جوین  از اعمال  نیشابور است . او در موطن  خویش  ادب  آموخت  و آنگاه  بنشابور نزد ابوالطیب  سهل  صعلوکی  شد. و از آنجا به  مرو رفت  و ملازم  قفال  گردید و فقه  را بمذهب  امام  شافعی  تکمیل  کرد و بنشابور بازگشت  و بتدریس  و تصنیف  پرداخت  و به  سال  438 هَ . ق . درگذشت .
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۷۰۴ مورد، زمان جستجو: ۱.۰۷ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) عبداﷲبن  ابی حدرد. صحابی  است .
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) عبداﷲبن  ابی الحسن بن  ابی رافع منجم . او را رساله ای  است  در هندسه . و پدر او ابن  ابی رافع نیز منجم بود و کتا...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) عبداﷲبن  ابی الوحش  برّی ... رجوع  به  عبداﷲ... شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) عبداﷲبن  ابی الولیدبن  احمدبن  رشد. رجوع  به  عبداﷲ... شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) عبداﷲبن  ابی الهیثم . رجوع  به  عبداﷲ... شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) عبداﷲبن  ابی زید عبدالرحمن  قیروانی . رجوع  به  ابن  ابی زید ابومحمد... و رجوع  به  عبداﷲ... شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) عبداﷲبن  ابی زید مالکی . رجوع  به  عبداﷲ... شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) عبداﷲبن  احمد. مکنی  به  ابومحمد و ملقب به  شبویه  الرباطی  المروزی . رجوع  به  عبداﷲ... شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) عبداﷲبن  احمد اصفهانی . معروف  به  ابن  لبنان . رجوع  به  ابن  لبنان  و رجوع  به  عبداﷲبن  احمد... شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) عبداﷲبن  احمدبن  احمدبن  احمد بغدادی  معروف  به  ابن  خشاب  نحوی . رجوع  به  عبداﷲ... و رجوع  به  ابن  خشاب ... ...