ابومحمد
نویسه گردانی:
ʼBWMḤMD
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) جوینی عبداﷲبن یوسف بن عبداﷲ پدر امام الحرمین از علمای نشابور. مولداو به جوین از اعمال نیشابور است . او در موطن خویش ادب آموخت و آنگاه بنشابور نزد ابوالطیب سهل صعلوکی شد. و از آنجا به مرو رفت و ملازم قفال گردید و فقه را بمذهب امام شافعی تکمیل کرد و بنشابور بازگشت و بتدریس و تصنیف پرداخت و به سال 438 هَ . ق . درگذشت .
واژه های همانند
۷۰۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۵۶ ثانیه
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) عبداﷲبن محمدبن السید نحوی لغوی . معروف به بطلیوسی . رجوع به عبداﷲ... و رجوع به ابن السید ابومحمد عبداﷲ....
ابومحمد.[ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) عبداﷲبن محمدبن صارة البکری الاندلسی الشنترینی . شاعر. رجوع به عبداﷲ... شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) عبداﷲبن محمدبن عثمان . معروف به ابن السقاء. رجوع به عبداﷲ... شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ](اِخ ) عبداﷲبن محمدبن نجم . رجوع به عبداﷲ... شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) عبداﷲبن محمدبن هارونی ثوری . رجوع به عبداﷲ... و رجوع به ثوری ... شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) عبداﷲبن محمد بخاری بافی خوارزمی . خطیب گوید: اصل او از بخاراست و او را ادب و شعر مأثور است . و به بغداد...
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) عبداﷲبن محمد بطلیوسی . رجوع به عبداﷲبن محمدبن السید... شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) عبداﷲبن محمد بلخی . رجوع به عبداﷲ... شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) عبداﷲبن محمد خزرجی . مالکی اندلسی . رجوع به عبداﷲ... شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ](اِخ ) عبداﷲبن محمد راسبی . رجوع به عبداﷲ... شود.