ابومحمد
نویسه گردانی:
ʼBWMḤMD
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) جوینی عبداﷲبن یوسف بن عبداﷲ پدر امام الحرمین از علمای نشابور. مولداو به جوین از اعمال نیشابور است . او در موطن خویش ادب آموخت و آنگاه بنشابور نزد ابوالطیب سهل صعلوکی شد. و از آنجا به مرو رفت و ملازم قفال گردید و فقه را بمذهب امام شافعی تکمیل کرد و بنشابور بازگشت و بتدریس و تصنیف پرداخت و به سال 438 هَ . ق . درگذشت .
واژه های همانند
۷۰۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۵۸ ثانیه
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) مصطفی بن سید حسن حسینی . رجوع به مصطفی ... شود.
ابومحمد. [اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) مصعب بن عمیربن هاشم بن عبدمناف . یکی از کبار صحابه ٔ کرام . رجوع به مصعب ... شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) معافی بن اسماعیل شیبانی . رجوع به معافی ... شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) معافی بن اسماعیل بن حسین ابی البیان شافعی موصلی . رجوع به معافی ... شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) معافی بن سلیمان جزری . محدث است و از زهیر و قاسم بن معن روایت کند.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) معتمربن سلیمان بن طرخان التیمی . محدث است .
ابومحمد. [ اَ م ُح َم ْ م َ ] (اِخ ) معقل بن سنان الأشجعی . صحابی است .
ابومحمد. [ اَ م ُح َم ْ م َ ] (اِخ ) معقل بن یسار الأشجعی . صحابی است .
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) معیقب والد محمد. صحابی است .
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) مکتفی علی بن معتضدبن موفق بن متوکل خلیفه ٔ عباسی . رجوع به مکتفی ... شود.