ابومحمد
نویسه گردانی:
ʼBWMḤMD
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) حسن بن علی بن حسن بن علی بن عمر الاشرف بن امام زین العابدین علیه السلام ملقب به ناصر کبیر. رجوع به حسن ... شود.
واژه های همانند
۷۰۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۵ ثانیه
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) حبیب زاهد، صاحب حسن . تابعی است . و این همان حبیب عجمی است که بدست حسن بصری توبه کرد. رجوع به حبی...
ابومحمد. [ اَ م ُح َم ْ م َ ] (اِخ ) حجاج بن ابراهیم الازرق . محدث است .
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) حجاج بن دینار زاهد. محدث است و شعیب بن میمون از او روایت کند.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) حجاج بن محمد اعور. محدث است و از شعبه و ابن جریح روایت کند.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) حجّاج بن منهال . محدث است .
ابومحمد.[ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) حجّاج بن نصیر. محدث است .
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ] (اِخ ) حجّاج بن یوسف ثقفی . رجوع به حجاج ... شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) حدّاد. یکی از شیوخ تصوف . مرید شیخ ابوحفص حدّاد. وی از مردم گویان نیشابور و مولد او به سال 300 و وفات ...
ابومحمد. [اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) حداد بصری شافعی . رجوع به حسن بن احمد حداد بصری شافعی مکنی به ابومحمد... شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) حریری . رجوع به حریری قاسم بن علی بن محمدبن عثمان .... شود.