ابومحمد
نویسه گردانی:
ʼBWMḤMD
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) شیرازی . مردی دوستدارحکمت از مردم شیراز معاصر شیخ الرئیس ابوعلی سینا. وی در همسایگی خویش بوعلی را خانه ای خرید و شیخ را بدانجا فرود آورد و در آن خانه شیخ کتابهای بسیار نوشت ؛ چون اول قانون و مختصر مجسطی و رسائل کثیره ٔ دیگر و هم کتاب المبداء و المعاد و کتاب الارصاد الکلیة رابدانجا تألیف و بنام میزبان خویش ابومحمد کرد. رجوع به تاریخ الحکماء قفطی چ لیپزیک ص 417 و 418 شود.
واژه های همانند
۷۰۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۹۹ ثانیه
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) حسن بن ابراهیم بن الحسین لیثی مصری . رجوع به ابن زولاق و رجوع به حسن بن ابراهیم ... شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) حسن بن ابی الحسن دیلمی واعظ. رجوع به حسن ... شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) حسن بن ابی عقیل . رجوع به حسن ... شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) حسن بن ابی الهیجاء عبداﷲبن حمدان . صاحب موصل . ملقب به ناصرالدوله . رجوع به ناصرالدوله حسن ... شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) حسن بن احمد. معروف به اسود غندجانی . رجوع به حسن ... شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) حسن بن احمد اصطخری . رجوع به حسن ... شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) حسن بن احمد حدّاد بصری شافعی . رجوع به حسن ... شود.
ابومحمد. [ اَم ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) حسن بن احمد السّابة. ۞ او راست : کتاب اسماء الاماکن و آنرا به سال 428 هَ . ق . تألیف کرده است . (کشف ال...
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) حسن بن احمدبن یعقوب همدانی . معروف به ابن ذی الدمینه . رجوع به حسن ... و رجوع به ابن حائک ... شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) حسن بن اسحاق یمنی معروف به ابن ابی عباد. رجوع به حسن ... شود.