اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ابومحمد

نویسه گردانی: ʼBWMḤMD
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) عبداﷲبن محمد بخاری بافی خوارزمی . خطیب گوید: اصل او از بخاراست و او را ادب و شعر مأثور است . و به بغداد در سال 398 هَ . ق . درگذشت و از شعر اوست :
علی بغداد معدن کل ّ طیب
و مغنی نزهة المتنزهینا
سلام کلّما جرحت بلحظ
عیون المشتهین المشتهینا
دخلنا کارهین لها فلمّا
الفناها خرجنا مکرهینا
و ماحب ّ الدیار بها و لکن
امرﱡ العیش فُرقة من هوینا.
و هم او راست :
ثلاثة ما اجتمعن فی احد
الا و اسلمنه الی الاجل
ذل ّ اغتراب و فاقةو هوی
و کلّها سابق علی عجل
یا عاذل العاشقین انک لو
انصفت رَفَّهْتَهم من العذل
فانهم لو عرفت صورتهم
عن عذل العاذلین فی شُغُل .
رجوع به معجم البلدان یاقوت ذیل کلمه ٔ باف شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷۰۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۸۲ ثانیه
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) عثمان بن عفّان . فقیه و قاضی سیستان ، به روزگار یعقوب بن لیث . رجوع به عثمان ... شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) عثمان بن علی زیلعی . رجوع به عثمان ... شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) عثمان بن عمربن فارس . محدث است .
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) العروضی . ظاهراً حکیمی هیوی و ریاضی بمائه ٔ چهارم معاصر غلام زحل عبیداﷲبن الحسن و مقدسی و قومسی و ابوس...
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) عروةبن الزبیر.یکی از فقهای سبعه ٔ مدینه . مولد او قرع ، قریه ای به چهار روزه راه از مدینه در 22 یا 26 هَ...
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) عطأبن ابی رباح . رجوع به ابن ابی رباح ... و رجوع به عطاء... شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) عطأبن یسار. محدث است .
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) عطاء سلیمی . محدث است .
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) علأبن بدر. محدث است .
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) علأبن زیاد. محدث است .
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.