ابومحمد
نویسه گردانی:
ʼBWMḤMD
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) العروضی . ظاهراً حکیمی هیوی و ریاضی بمائه ٔ چهارم معاصر غلام زحل عبیداﷲبن الحسن و مقدسی و قومسی و ابوسلیمان منطقی و ابوزکریای ضیمری و ابوالفتح نوشجانی . رجوع بتاریخ الحکماء قفطی چ لیپزیک ص 224 س 12 - 14 و رجوع به ترجمه ٔ نزهةالارواح چ طهران . ج 2 ص 154 س 2 شود.
واژه های همانند
۷۰۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۸۴ ثانیه
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) عبداﷲبن ابراهیم کندی . رجوع به عبداﷲ... شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) عبداﷲبن ابی حدرد. صحابی است .
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) عبداﷲبن ابی الحسن بن ابی رافع منجم . او را رساله ای است در هندسه . و پدر او ابن ابی رافع نیز منجم بود و کتا...
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) عبداﷲبن ابی الوحش برّی ... رجوع به عبداﷲ... شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) عبداﷲبن ابی الولیدبن احمدبن رشد. رجوع به عبداﷲ... شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) عبداﷲبن ابی الهیثم . رجوع به عبداﷲ... شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) عبداﷲبن ابی زید عبدالرحمن قیروانی . رجوع به ابن ابی زید ابومحمد... و رجوع به عبداﷲ... شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) عبداﷲبن ابی زید مالکی . رجوع به عبداﷲ... شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) عبداﷲبن احمد. مکنی به ابومحمد و ملقب به شبویه الرباطی المروزی . رجوع به عبداﷲ... شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) عبداﷲبن احمد اصفهانی . معروف به ابن لبنان . رجوع به ابن لبنان و رجوع به عبداﷲبن احمد... شود.