ابومحمد
نویسه گردانی:
ʼBWMḤMD
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) عروةبن الزبیر.یکی از فقهای سبعه ٔ مدینه . مولد او قرع ، قریه ای به چهار روزه راه از مدینه در 22 یا 26 هَ . ق . و وفات وی به سال 94 هَ . ق . است . مادر او اسماء ذات النطاقین بود و بزمان ولیدبن عبدالملک ریشی در پای عروه پدید شد و علاج آن را قطع گفتند و پای او ببریدند و او هفت سال پس از آن بزیست . رجوع به حبط ج 1 ص 255 شود.
واژه های همانند
۷۰۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۵۳ ثانیه
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) هشام بن الحکم . مولی بنی شیبان الکوفی . رجوع به هشام ... شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) هکاری . رجوع به عیسی بن محمدبن احمدبن یوسف بن ابی القاسم ... شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) یابری اندلسی . رجوع به ابن عبدون ... و رجوع به عبدالمجید... شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) یافعی . عبداﷲبن اسعد یمنی . رجوع به یافعی ... و رجوع به عبداﷲ... شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْم َ ] (اِخ ) یحیی بن اکثم مروزی . رجوع به یحیی شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) یحیی بن حسین علوی نیشابوری . متکلم شیعی . رجوع به یحیی ... شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) یحیی بن زیاد فهیر الرّقی . محدث است .
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) یحیی بن سلیم الطائفی . محدث است .
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ] (اِخ ) یحیی بن علی طراح . او راست : جزئی در حدیث .
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) یحیی بن المبارک بن المغیرة العدوی ّ المعروف بالیزیدی المقری النحوی . رجوع به یحیی ... شود.