اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ابومحمد

نویسه گردانی: ʼBWMḤMD
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) قاسم بن محمدبن ابی بکر الصدیق . از ساداة تابعین و یکی از فقهای سبعه بمدینه . او افضل اهل زمان خویش بود و از جماعتی ازصحابه روایت کرده و جماعتی از کبار تابعین از او روایت کردند و او خاله زاده ٔ زین العابدین علی بن الحسین علیهماالسلام بود چه مادر او زن محمدبن ابی بکر نیز دختر یزدجرد آخر ملوک فرس بود. و ابومحمد در هفتاد یا هفتادودوسالگی بسنه ٔ 121 یا 122 یا 108 هَ . ق . در قدید وفات کرد. و قدید بضم قاف و فتح دال نام منزلی است میان مکه و مدینه . (نقل باختصار از ابن خلکان ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷۰۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۴ ثانیه
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) قاسم بن محمد الکرخی . رجوع به قاسم ... شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) قاسم الانباری . رجوع به قاسم بن محمدبن بشار... شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) قاضی السنّه . یکی ازمتکلمین کلابیه . و از اوست : کتاب السّنة والجماعة.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) القاضی المهذب . رجوع به حسن بن علی معروف بقاضی المهذب شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) قاینی . دبیر محمودبن سبکتکین و مسعودبن محمود. رجوع به تاریخ بیهقی چ ادیب ص 152 و 153 شود.
ابومحمد.[ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) قدامةبن محمد. محدث است .
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) قدسی . او راست : ذم ّ الوسواس .
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) قرشی . او از رسول صلوات اﷲ علیه و از او عبداﷲبن معاویة روایت کند.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) قرقبی زهیربن میمون الهمدانی . رجوع بقرقبی زهیر... شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) قزعةبن سوید. محدث است .
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.