ابومروان
نویسه گردانی:
ʼBWMRWʼN
ابومروان . [ اَ م َرْ ] (اِخ ) ابن ماجشون . میمون عبدالملک بن عبدالعزیزبن عبداﷲ.فقیه مالکی . رجوع به ابن ماجشون عبدالملک ... شود.
واژه های همانند
۳۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
ابومروان . [ اَ م َرْ ] (اِخ ) عریب بن محمدبن عریب قرطبی . رجوع به عریب ... شود.
ابومروان . [ اَ م َرْ ](اِخ ) غیلان . یکی از بلغای زبان عرب . (ابن الندیم ).
ابومروان . [ اَ م َرْ ] (اِخ ) محمدبن احمد باجی . یکی از اکابر فقهای اسپانیا. او در اول قاضی شهر اشبیلیه بود و سپس بمشرق آمد و چندی بدمشق اق...
ابومروان . [ اَ م َرْ ] (اِخ ) محمدبن عثمان الاموی العثمانی المکی . محدث است .
ابومروان . [ اَ م َرْ ] (اِخ ) میمون عبدالملک بن عبدالعزیزبن عبداﷲ فقیه مالکی . رجوع به ابن ماجشون ... شود.
ابومروان . [اَ م َرْ ] (اِخ ) یحیی بن زکریا الغسانی . محدث است .