اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ابومروان

نویسه گردانی: ʼBWMRWʼN
ابومروان . [ اَ م َرْ ] (اِخ ) باجی . رجوع به محمدبن احمد باجی مکنی به ابومروان شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
ابومروان . [ اَ م َرْ ] (اِخ ) الاسلمی . صحابی است .
ابومروان . [ اَم َرْ ] (اِخ ) الاسلمی . از شمار اهل مدینه است . او ازابی ذر و از وی پسر او عطأبن ابومروان روایت کند.
ابومروان .[ اَ م َرْ ] (اِخ ) جبلةبن رواد العتکی . محدث است .
ابومروان . [ اَ م َرْ ] (اِخ ) جعفربن احمدبن عبدالملک بن مروان . معروف به ابن الغاسلة. رجوع به جعفر... شود.
ابومروان . [ اَ م َرْ ] (اِخ ) حیان بن خلف بن حسین بن حیان قرطبی . او راست : کتاب مقتبس در تاریخ اندلس . و کتاب مائین ، نیز در تاریخ آن ناحی...
ابومروان . [ اَم َرْ ] (اِخ ) خضربن محمدبن شجاع حرانی . محدث است .
ابومروان . [ اَ م َرْ ] (اِخ ) عبداﷲبن خلف استحی . رجوع به عبداﷲ... شود.
ابومروان . [ اَ م َرْ ] (اِخ ) عبدالملک اول . ابن محمد. چهارمین از شرفای حسنی مراکش (از 983 تا 986 هَ . ق .). و رجوع بعبدالملک ... شود.
ابومروان . [ اَ م َرْ ] (اِخ ) عبدالملک بن ابراهیم . محدث است و محمدبن حرب واسطی از وی روایت کند.
ابومروان . [ اَ م َرْ ](اِخ ) عبدالملک بن ابی العلاء. رجوع به ابن زهر شود.
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۴ ۳ ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.