اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ابومنصور

نویسه گردانی: ʼBWMNṢWR
ابومنصور. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن دهان . رجوع به ابن دهان حسن بن محمد شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۹۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۷ ثانیه
ابومنصور. [ اَ م َ ] (اِخ ) محمدبن عبدالملک بن خیرون بغدادی . رجوع به محمدبن عبدالملک ... شود.
ابومنصور. [ اَ م َ ] (اِخ ) محمدبن علی بن ابراهیم بن زبرج نحوی معروف بعتبی . رجوع به محمدبن علی بن ابراهیم ... شود.
ابومنصور. [ اَ م َ ] (اِخ ) محمدبن علی بن عمر حیانی اصفهانی . رجوع به محمد... شود.
ابومنصور. [ اَ م َ ] (اِخ ) محمدبن فخرالدولة. رجوع به ابن جهیر عمیدالدولة و عمیدالدوله محمد... شود.
ابومنصور. [ اَ م َ ] (اِخ ) محمدبن محمد بردی شافعی . رجوع به ابومنصور بردی و رجوع به محمد... شود.
ابومنصور. [ اَ م َ ] (اِخ ) محمدبن محمدبن جهیر. رجوع به عمیدالدوله محمد... و ابن جهیر عمیدالدولة... شود.
ابومنصور. [ اَ م َ ](اِخ ) محمدبن محمد ماتریدی . رجوع به محمد... شود.
ابومنصور. [ اَ م َ ](اِخ ) محمدبن مکرم بن شعبان . رجوع به محمد... شود.
ابومنصور. [ اَ م َ ] (اِخ ) محمد عمدةالدین معروف به حفده بن اسعدبن محمدبن الحسین بن القاسم العطاری الطوسی نیشابوری واعظ و فقیه و اصولی . ف...
ابومنصور. [ اَ م َ ] (اِخ ) محمد قاهر باﷲ خلیفه ٔ عباسی (320 - 322 هَ . ق .). رجوع به قاهر باﷲ... شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.