گفتگو درباره واژه گزارش تخلف ابونصر نویسه گردانی: ʼBWNṢR ابونصر. [ اَ ن َ ] (اِخ ) مُحب ّ. یکی از مشایخ عرفان و از زهاد و ارباب مروّت معاصربا ابی العباس بن مسروق . ۞ واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۲۵۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه واژه معنی ابونصر ابونصر. [ اَ ن َ ] (اِخ ) کلبی . محمدبن سائب . رجوع به محمدبن سائب بن بشر شود. ابونصر ابونصر. [ اَ ن َ ] (اِخ ) کندری . رجوع به محمدبن منصور عمیدالملک کندری ... شود. ابونصر ابونصر. [ اَ ن َ ] (اِخ ) کندی . رجوع به کندی شود. ابونصر ابونصر. [ اَ ن َ ] (اِخ ) لیث بن عبداﷲ الشاشی . محدث است . ابونصر ابونصر. [ اَ ن َ ] (اِخ ) مالک بن الهیثم الخزاعی . قاتل عبداﷲبن معاویة به أمر ابومسلم خراسانی است . ابونصر ابونصر. [ اَ ن َ ] (اِخ ) محمدبن ابی جعفربن ابی اسحاق الهروی الکرمانی الخانچه . و بعضی نام او را محمدبن احمدبن ابی جعفر گفته اند. یکی از شیو... ابونصر ابونصر. [ اَ ن َ ] (اِخ ) محمدبن احمدبن ابی جعفر. رجوع به ابونصر محمدبن ابی جعفر شود. ابونصر ابونصر. [ اَ ن َ ] (اِخ )محمدبن احمدبن علی گرگانچی . رجوع به محمد... شود. ابونصر ابونصر. [ اَ ن َ ] (اِخ ) محمدبن احمد فدوخی . رجوع به ابونصر اوّابی شود. ابونصر ابونصر. [ اَ ن َ ] (اِخ ) محمدبن اسماعیل بن عبدالوارث دمجی (ومجی ؟). رجوع به محمد... شود. تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱۵ ۱۶ ۱۷ ۱۸ ۱۹ صفحه ۲۰ از ۲۶ ۲۱ ۲۲ ۲۳ ۲۴ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود