ابونصر
نویسه گردانی:
ʼBWNṢR
ابونصر. [ اَ ن َ ] (اِخ ) محمود یا مسعودبن ابی بکربن الحسین بن جعفر الفراهی . از مردم فره صاحب نصاب الصبیان معاصر امام شرف الدین محمدبن محمدالفراهی . و او در سال 617 هَ . ق . جامع صغیر شیبانی را بنظم کرده است . (کشف الظنون چ لیپزیک ج 2 ص 559). ورجوع به مسعود... و رجوع به ابونصر فراهی ... شود.
واژه های همانند
۲۵۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
ابونصر. [ اَ ن َ ] (اِخ ) احمدبن عبدالصمد شیرازی . رجوع به احمد... شود.
ابونصر. [ اَ ن َ ] (اِخ ) احمدبن عبداﷲبن ثابت بخاری شافعی . رجوع به احمد... شود.
ابونصر. [ اَ ن َ ] (اِخ ) احمدبن علی پدر امیر ابوالفضل که در قصیده ٔ مناظره ٔ منسوب به اسدی مدح شده است . رجوع به سخن وسخنوران تألیف بد...
ابونصر. [ اَ ن َ ] (اِخ ) احمدبن علی قطب الدوله از سلاطین ایلک خانیه ٔ ترکستان (پس از سال 400 هَ . ق .). رجوع به احمدبن علی ... شود.
ابونصر. [ اَ ن َ] (اِخ ) احمدبن علی میکالی . رجوع به احمد... شود.
ابونصر. [ اَ ن َ ] (اِخ )احمدبن محمد معروف به اقطع. رجوع به احمد... شود.
ابونصر. [ اَ ن َ] (اِخ ) احمدبن محمدبن جریر. معروف به احمد جام و زنده پیل متوفی به 536 هَ . ق . رجوع به احمد... شود.
ابونصر. [ اَ ن َ ] (اِخ ) احمدبن محمدبن حسنون الترسی . از شیوخ حافظبن ابی بکر خطیب است . (تاج العروس ).
ابونصر. [ اَ ن َ] (اِخ ) احمدبن محمد حدادی . رجوع به احمد... شود.
ابونصر. [ اَ ن َ ] (اِخ ) احمدبن محمدبن حسین کلاباذی بخاری . رجوع به احمد... شود.