گفتگو درباره واژه گزارش تخلف ابونصر نویسه گردانی: ʼBWNṢR ابونصر. [ اَ ن َ ](اِخ ) مسکتی . صاحب قاموس الأعلام گوید: وی از علمای شهر مسکت ۞ واقع در ساحل عمان است و او راست : مقامات . تاریخ وفاتش بدست نیامد. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۲۵۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۷ ثانیه واژه معنی ابونصر ابونصر. [اَ ن َ ] (اِخ ) احمد ابونصر. رجوع به احمد... شود. ابونصر ابونصر. [ اَ ن َ ] (اِخ ) احمدبن ابراهیم بن محمد السجزی . یاقوت در معجم الادباء (ج 1 ص 80) آرد که او یکی از فضلاءادباء بود و نزد ابی بکر عبدالقاه... ابونصر ابونصر.[ اَ ن َ ] (اِخ ) احمدبن ابراهیم طالقانی . عوفی در لباب الالباب (ج 2 ص 69) آرد: وی از مداحان حضرت نظام الملک [ وزیر الب ارسلان و ملکشاه ... ابونصر ابونصر. [ اَ ن َ ] (اِخ ) احمدبن ابی الحسن نامقی . رجوع به احمد... شود. ابونصر ابونصر. [ اَ ن َ ] (اِخ ) احمدبن اسماعیل سامانی (295 - 301 هَ . ق .). رجوع به احمدبن اسماعیل شود. ابونصر ابونصر. [ اَ ن َ] (اِخ ) احمدبن حاتم باهلی . رجوع به احمد... شود. ابونصر ابونصر. [ اَ ن َ] (اِخ ) احمدبن حامدبن محمدبن عبداﷲبن علی بن هبةاﷲبن اَلُه اصفهانی معروف بعزیزالدین مستوفی عم عماد کاتب . صاحب مناصب عال... ابونصر ابونصر. [ اَ ن َ ] (اِخ ) احمدبن حسین بن احمد از شیوخ سمعانی . رجوع به انساب سمعانی ص 3 شود. ابونصر ابونصر. [ اَ ن َ ] (اِخ ) احمدبن عبدالباقی الربعی . رجوع به ابونصربن طوق شود. ابونصر ابونصر. [ اَ ن َ ] (اِخ ) احمدبن عبدالرزاق طنطرانی . رجوع به احمد... شود. تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ صفحه ۵ از ۲۶ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود