گفتگو درباره واژه گزارش تخلف ابوهارون نویسه گردانی: ʼBWHARWN ابوهارون . [ اَ ] (اِخ ) کلاب بن امیة اللیثی . تابعی است و حسن بصری از او روایت کند. (الکنی للدولابی ج 2 ص 151). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه واژه معنی ابوهارون ابوهارون . [ اَ ] (اِخ ) واسطی . ابن کعب . محدث است . تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود