اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ات

نویسه گردانی: ʼT
ات . [ اَ / -َت ْ ] (ضمیر) ادات خطاب است که به آخر کلمه پیوندد. تو :
بودنت در خاک باشد بآفدم
همچنان کز خاک بد انبودنت .

رودکی .


عالمت غافل است و تو غافل
خفته را خفته کی کند بیدار.

سنائی .


ملک یوسف ای حاتم طی غلامت
ملوک جهان جمله در اهتمامت .

انوری .


ای نور چشم من سخنی هست گوش کن
تا ساغرت پراست بنوشان و نوش کن .

حافظ.


حافظ نه غلامیست که از خواجه گریزد
صلحی کن و بازآ که خرابم ز عتابت .

حافظ.


زلفت بجادوئی ببرد هر کجا دلیست
و آنگاه بچشم و ابروی نامهربان دهد
هندو ندیده ام که چو ترکان جنگجوی
هرچ افتدش بدست بتیر و کمان دهد.

؟


|| ترا :
پیران سخن بتجربه گفتند گفتمت
هان ای پسر که پیر شوی پند گوش کن .

حافظ.


تسبیح و خرقه لذت مستی نبخشدت
همت در این عمل طلب از می فروش کن .

حافظ.


ای هدهد صبا بسبا میفرستمت
بنگرکه از کجا بکجا میفرستمت .

حافظ.


ای شاهد قدسی که کشد بند نقابت
وی مرغ بهشتی که دهد دانه و آبت .

حافظ.


و چون کلمه ای به هاء غیرملفوظ (هاء وقف ) ختم شود تاء الحاقی آنرا اَت تلفظ کنند (بصورت تاء ماقبل مفتوح که فتحه ٔ آن کشیده باشد) :
به عنبرفروشان اگر بگذری
شود جامه ات سربسر عنبری .

فردوسی .


طالب شراب و ساقی و گل هر سه حاضرند
دیگر چه ماند بهر شکفتن بهانه ات .

طالب آملی .


و چون کلمه ای به یاءمختوم باشد حرکت همزه بماقبل دهند و همزه حذف شود (بصورت تاء ماقبل مفتوح که فتحه ٔ آن کوتاه باشد) :
ایا کرده در بینیت حرص ورس
از ایزد نیایدت یک ذره ترس .

لبیبی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
عط-ران . [ ع ِ ] (اِخ ) از اعلام است . (از منتهی الارب ).
لله لوی آت لوخان .[ ل َ ل َ لو ] (اِخ ) دهی از دهستان نازلو از بخش حومه ٔ شهرستان ارومیه ، واقع در 25هزارگزی شمال خاوری ارومیه و 7هزارگزی خاو...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.