اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

اتم

نویسه گردانی: ʼTM
اتم . [ اَ ت َ ] (اِخ ) نام وادیی است . (منتهی الارب ). و صاحب مراصدالاطلاع آرد: الاتم بکسر اوله و ثانیه ؛ اسم واد.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
اتم . [ اَ ت َم م ] (ع ن تف ) تمامتر. کامل تر.- بوجه اتم ّ ؛ بوجه اکمل .
اتم . [ اُ ت ُ ] (ع اِ) زیتون برّی . لغتی است در عُتُم . (منتهی الارب ).
اتم . [ اَ ] (اِخ ) جبل حرّة بنی سلیم و گفته اند پشته ای است از غطفان که بین غطفان و بین مسلخ قرار دارد و آن از منازل حجاج کوفه است و تا...
اتم . [ اَ ت َ] (ع مص ) شکافته شدن دو درز مشک و غیره پس یک درز گردیدن . (منتهی الارب ). واشکافته شدن دوال که در مشک دوخته باشند. || بری...
عاتم . [ ت ِ ] (ع ص ) مهمان شبانگاه آینده . یقال : جائنا ضیف عاتم . (منتهی الارب ) (آنندراج ). جاءَ نا ضیف عاتم ؛ ای بطی ٔ ممس . (اقرب الموارد...
آتم . [ ت ُ ] (فرانسوی ، اِ) ۞ اَتُم . رجوع به جزء لایتجزی شود.
عتم . [ ع َ ] (ع مص ) بازایستادن از کاری بعد از گذشتن در آن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ) || بازماندن از کاری که اراده ٔ آن را...
عتم . [ ع ُ ت ُ / ع ُ ] (ع اِ) زیتون دشتی . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (تاج العروس ).
عتم . [ ع ُ ] (اِخ ) حصنی است در کوه و ضرة به یمن . (معجم البلدان ).
عتم . [ ع ُ ] (اِخ ) نام مردی است . (منتهی الارب ).
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.