اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

اتمام

نویسه گردانی: ʼTMAM
اتمام . [ اِ ] (ع مص ) انجام دادن . به پایان رسانیدن . پرداختن . اکمال . تمام کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). فرجامانیدن : واﷲ الموفق لاتمام ما فی نیتی بفضله و کرمه . (تاریخ بیهقی ). کسان حاجب بکتکین گفتند که امروز ... شغلی فریضه است .. تا آن اتمام کرده آید. (تاریخ بیهقی ). غرض من آن است که پایه ٔ این تاریخ بلند گردانم ... و توفیق اتمام آن از حضرت صمدیت خواهم . (تاریخ بیهقی ). شرطکردند و دختر را نکاح و عروسی به اتمام رسید. (قصص الأنبیاء). و در اتمام آنچه بر دوستان اقتراح کند ظفر یابد. (کلیله ودمنه ). حالی را قومش در اعتداد تو آورده شد تا آن جایگاه روی و مقیم باشی تا اندیشه ٔ انعام درباره ٔ تو به اتمام رسد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ).
|| تمام شدن . (زوزنی ) (مؤید).
- اتمام حجت ؛ ۞ تمام کردن حجت بر خصم : فضل علی را برای شما گفته ام اما برای اتمام حجت برای شما گفتم . (قصص الأنبیاء).
- اتمام قمر ؛ بدر تمام گردیدن . (منتهی الارب ).
- اتمام نبت ؛ تمام شدن نمو گیاه و گل آوردن .(منتهی الارب ).
|| آبستن شدن زن . (زوزنی ). || نزدیک شدن زه آبستن . نزدیک رسیدن ایام زادن زن . (منتهی الارب ). ایام بار گرفتن زن . (تاج المصادر بیهقی ). || اتمام ، در نماز مسافر، خلاف قصْر است . (منتهی الارب ). || اتَم ّ فلاناً؛ تم ّ و تُمَّة داد فلان را. (منتهی الارب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
این واژه عربی است و پارسی جایگزین، اینهاست: فریام faryâm (سغدی: frayâm)، مایام mâyâm (سغدی: mâyâms)**** فانکو آدینات 09163657861
این دو واژه عربی است و پارسی جایگزین، این است: فراژداخ frâždâx (پهلوی: frâcdaxŝakih) **** فانکو آدینات 09163657861
اعتراض کلام قبل از اتمام . [ اِ ت ِ ض ِ ک َ ق َ اَ اِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب )صاحب حدائق السحر آرد: این عمل را ارباب صناعت حشو نیز خوانند و...
اطمام . [ اِ ] (ع مص ) وقت بریدن موی رسیدن . گویند: اَطَم َّ شعره . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج ). اطمام شعر فلان ؛ هنگام ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.