اثاثی
نویسه گردانی:
ʼṮAṮY
اثاثی . [ اَ ثی ی ] (اِخ ) نامی از نامهای اسبان و از جمله نام اسب پسران حارث بن مالک بن عمرو که ایشان را حبطات گفتندی . || (ع اِ) دیگدان . اثافی ّ.
واژه های همانند
۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
اساسی . [ اَ ] (ص نسبی ) منسوب به اساس .- قانون اساسی ؛ قانونی که اساس و پایه ٔ حکومت مملکتی است .
این دو واژه uربی است و پارسی جایگزین، این است: دات فرگانdât-fargân (پهلوی: dât+fragân) ****فانکو آدینات 09163657861
قانون اساسی . [ ن ِ اَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) قانون یک سلسله قواعدی است که شکل حکومت و سازمان قوای سه گانه ٔ کشور و امتیازات و تکالیف ...
حرقفی عصعصی . [ ح َ ق َ ع ُ ع ُ ](ص نسبی ) ۞ (عضله ٔ...) به عضله ای اطلاق میشود که حفره ٔ ورکی مستقیمی ورک و دمبلیچه را در خود جای میدهد ب...
جوهر jo[w]har معنی ۱. هر نوع مادۀ رنگی که در رنگرزی و تولید مواد غذایی کاربرد دارد. ۲. مایع رنگی صنعتی که در تولید نوشتافزار کاربرد دارد. ۳. استعداد...