اثراب
نویسه گردانی:
ʼṮRʼB
اثراب . [ اِ ] (ع مص ) ثَرب . تثریب . سرزنش کردن . نکوهیدن بر گناه . || پیه ناک گردیدن : اثرب الکبش ؛ پیه ناک گردید قچقار. (منتهی الارب ).
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
اسراب . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ سَرَب .
اصراب . [ اِ ] (ع مص ) دادن و شیر ترش خورانیدن کسی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ). اصراب مال کسی را؛ دادن مال را به وی . (ناظم الاطباء). ا...
اصراب . [ ] (اِخ ) شهری بود میان مرو و بلخ . رجوع به نزهةالقلوب مقاله ٔ 3 ص 179 شود.