اثره
نویسه گردانی:
ʼṮRH
اثره . [ اُ رَ ] (ع اِ) اُثرَت . تنگ سال . || حال ناخوش . || بزرگواری موروثی که زبانزد مردم باشد. || بقیه ای از علم که برگزیده شود. || نشانی است در باطن سپل شتر که به آهن کرده شود تا بدان پی آن شتر گیرند. (منتهی الارب ).
واژه های همانند
۲۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۵ ثانیه
عصرة. [ ع ُ رَ ] (ع اِ) پناه و رهایی جای . (منتهی الارب ). ملجاء. (اقرب الموارد). || نزدیکی و قرابت : هؤلاء موالینا عصرة؛ این جماعت نسبشان ...
عاصرة. [ ص ِ رَ ] (ع ص ) مؤنث عاصر. ج ، عواصر و عاصرات . (المنجد). رجوع به عاصر شود.
غزوه ٔ عسرة. [ غ َزْ وَ ی ِ ع ُ رَ] (اِخ ) یا غزوه ٔ تبوک . رجوع به تبوک و عسرة شود.