اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

احدی

نویسه گردانی: ʼḤDY
احدی . [ اِ دا ] (ع ص ، اِ) تأنیث اَحَد. یکی . || اِحدی سبع؛ کاری عظیم دشوار.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
کرم عهدی . [ ک َ رَ ع َ ] (حامص مرکب ) خوش خدمتی . (فرهنگ فارسی معین ) : به هندوستان خواجه را خدمتها کرده بود و کرم عهدی نموده در محنتش و چ...
گرم عهدی . [ گ َ ع َ ] (حامص مرکب ) در عهد استوار بودن . در محبت پایدار بودن : به هندوستان خواجه [ احمد حسن ] را به زندان خدمتها کرده بود [...
نیک عهدی . [ ع َ ] (حامص مرکب ) وفای به عهد. (فرهنگ فارسی معین ). وفاداری . نیک عهد بودن : اگرچه نیک عهدی پیشه می کردجهان بدعهد بود اندیشه ...
ولی عهدی . [ وَ ع َ ] (حامص مرکب ) ولیعهد بودن . مقام ولیعهد.جانشینی پادشاه . ولایت عهد : هرچند اینهمه بود نام ولیعهدی از مسعود برنداشت . (تار...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.