احضار
نویسه گردانی:
ʼḤḌAR
احضار. [ اِ ] (ع مص ) حاضر آوردن . (منتهی الارب ). حاضر کردن . (تاج المصادر) (زوزنی ). فراخواندن . بخواندن . || دویدن اسب . (منتهی الارب ) (تاج المصادر). دویدن اسب و آهو و غیره .
واژه های همانند
۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: ژیگر žiger (سغدی: ژیغر žiqer)*** فانکو آدینات 09163657861
احضار ارواح . [ اِ رِ اَرْ ] (ترکیب اضافی ) ۞ (علم ِ...) عمل فراخواندن روانهای مردگان بتوسط رابطی . ۞
احضار روح (به انگلیسی: Séance) تلاشی برای برقراری ارتباط با ارواح است. کلمه séance از کلمه فرانسوی "جلسه"، از seoir فرانسه قدیم، "نشستن...
احذار. [ اَ ] (ع اِ) (ابن ...) هوشیار و باپرهیز. (منتهی الارب ). حذر. زیرک .
اهذار. [ اِ ] (ع مص ) بسیار بیهوده گفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). بسیار گفتن . (تاج المصادربیهقی ). بیهوده گفتن . (یادداشت بخط...
ابن احذار. [ اِ ن ُ اَ ] (ع ص مرکب ) حَذِر. زیرک .