احمد
نویسه گردانی:
ʼḤMD
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن ابی الفضل اسعدبن حلوان مکنی به ابوالعباس و ملقب به نجم الدین بن النفاخ . ابن ابی اصیبعه در عیون الانباء (ج 2 ص 265) آرد: نجم الدین بن المنفاخ ، حکیم اجل عالم فاضل ابوالعباس احمدبن ابی الفضل اسعدبن حلوان معروف به ابن العالمة زیرا مادر وی در دمشق عالمه و به بنت دهین اللوز معروف بود و مولد نجم الدین به دمشق در سال 593 هَ . ق . بود. وی اسمراللون و نحیف بدن و تندذهن و مفرطالذکاء و فصیح زبان و کثیرالبراعة بود و کسی در بحث و جدل با او یارای برابری نداشت . و نزد شیخ ما حکیم مهذب الدین عبدالرحیم بن علی بصناعت طب اشتغال ورزید تا آنکه در آن صناعت متقن شد و در علوم حکمیه متمیز و در علم منطق قوی و ملیح التصنیف و نیکوتألیف و در علوم ادبیه فاضل بود و در ترسل و شعر دست داشت و عود نواختن میدانست و خطنیکو مینوشت و ملک مسعود صاحب آمد را بصناعت طب خدمت کرد و از او بهره مند شد و مسعود او را بوزارت برگزید و سپس بر او خشم گرفت و همه اموال او بستد و احمدبه دمشق شد و در آنجا اقامت کرد و جماعتی نزد او بصناعت طب اشتغال ورزیدند و او در دولت متمیز بود و صاحب جمال الدین بن مطروح در جواب نامه ای از او نوشته :
ﷲ درّ انامل شرفت
و سمت فاهدت انجماً زهرا
و کتابة لو أنها نزلت علی الَ
-ملکین ما ادعیا اذن سحرا
لم اقر سطراً من بلاغتها
الا رأیت الاَّیة الکبری
فاعجب لنجم فی فضائله
انسی الانام الشمس والبدرا.
و نجم الدین رحمه اﷲ بعلت حدت مزاج کم تحمل بود و باکسان مدارا نمیکرد و گروهی بجهت فضل وی باو حسد میورزیدند و قصد آزار او میکردند. وی روزی بر نهج تمثل این اشعار بر من بخواند:
و کنت سمعت ان الجن عند اسَ
-تراق السمع ترجم بالنجوم
فلما ان علوت و صرت نجماً
رمیت بکل شیطان رجیم .
و در آخر عمر خویش خدمت ملک اشرف بن ملک منصور صاحب حمص در تل باشر کرد و مدتی دراز نزد او بماند و در سیزدهم ذی القعده ٔ سال 652 هَ . ق . وفات کرد و برادر مادری او قاضی شهاب الدین بن العالمه مرا حکایت کرد که وی مسموم گشت و بمرد و از کتب نجم الدین راست : کتاب التدقیق فی الجمع و التفریق که در آن ذکر امراض و موارد تشابه و اختلاف هر یک از آنها با دیگری کرده است . و کتاب هتک الاستار فی تمویه الدخوار. تعالیق ماحصل له من التجارب و غیرها. شرح احادیث نبویة تتعلق بالطب . کتاب المهملات فی کتاب الکلیات . کتاب المدخل الی الطب . کتاب العلل و الاعراض . کتاب الاشارات المرشدة فی الادویة المفرده - انتهی . و صاحب کشف الظنون وفات اورا در جائی 652 هَ . ق . و در موضع دیگر 656 هَ . ق .آورده است و کتاب تنبیهات العقول علی حل تشکیکات الفصول را نیز بدو نسبت دهد.
واژه های همانند
۳,۱۷۵ مورد، زمان جستجو: ۱.۱۲ ثانیه
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) مستنصر مکنی به ابوالعباس . از سلاطین تونس مشهور به احمد ثانی (772 تا 796 هَ . ق .).
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) مسروق . فریدالدین عطار در تذکرةالاولیاء آرد که : آن رکن روزگار آن قطب ابرار آن فرید دهر آن وحید عصر آن عاشق معشوق شی...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) مسکویه . احمدبن محمدبن یعقوب الخازن الرازی . او دراول زرتشتی بود و بعد مسلمانی گرفته . از جهت درستی ،امانت و فضل در ...
احمد. [ اَم َ ] (اِخ ) مشتاق (امیر شیخ ...). در عصر سلطان ابوسعید خطه ٔ اندخود بأمیر شیخ ذوالنون و برادرش امیر شیخ احمد مشتاق تعلق گرفت و سل...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) مصری . رجوع باحمدبن محمدبن علی فیومی و روضات الجنات ص 91 شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) مصری . رجوع باحمدبن ادریس الصنهاجی شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) مصری ملقب بتاج الدین . اوراست : شرحی بر هدایه ٔ مرغینانی . وفات 844 هَ . ق .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) المصری الطینی الوراق . او راست : کتاب مناهج الفکر و مباهج العبر. وفات وی در سال 718 هَ . ق . بود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) مصطفی بن محمد ابی النصر.او راست : الاقتصاد لبلوغ المراد (نحو). که در مصر بسال 1324 هَ . ق . بطبع رسیده است . (معجم المطبو...
احمد.[ اَ م َ ] (اِخ ) مصطفی المراغی (الشیخ ...). مدرس مدرسة الزقازیق الامیریة (مصر). او راست : تهذیب التوضیح (فی النحو و الصرف ) بمعاونت محمد ...