احمد
نویسه گردانی:
ʼḤMD
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن الیاس . اصلاً ایرانی و از نژاد کرد و از مردم شهرزور بود. پدرش به دمشق هجرت گزید و احمد بدانجا بزاد و ابتدا در مدرسه ٔ سمیساطیه طباخ بود و ضمناً بفرا گرفتن علوم ادب پرداخت در لغت عرب و شعر و ادب چنان مهارت یافت که او را ارجانی صغیر و قاموس ماشی می گفتند، پس از آن بقسطنطنیه رفت و چندی ندیم یکی از ارکان دولت بود، سپس بطرابلس و مصرو دمشق شد. و در حلب به سال 1169 هَ . ق . درگذشت .
واژه های همانند
۳,۱۷۵ مورد، زمان جستجو: ۲.۰۵ ثانیه
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) نصرةالدین . رجوع به احمدبن یوسف شاه الب ارغون ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) نصیبی . رجوع به احمدبن مبارک نصیبی و روضات ص 84 شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) نطاحه . رجوع به احمدبن اسماعیل نطاحه شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) نظام الدین . رجوع به احمدبن داود... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) نظام الدین (امیر...). رجوع به احمد سهیلی (شیخ ...) شود.
احمد. [ اَم َ ] (اِخ ) نظام الدین . رجوع به احمد طبسی ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) نظام الدین . رجوع به احمد گیلانی شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) نظام الدین . رجوع به احمد مهیلی شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) (سید...) نظام الدین . مؤلف حبیب السیر آرد(ج 2 ص 221): میرزا محمد [ بن بایسنقر ] مقرون بعز و ناز بشیراز درآمد و از اشراف آ...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) (سلطان سید...) نظام الدین بن امیر خاوندشاه . مؤلف حبیب السیر آرد (ج 2 ص 268): [ از سوی بدیعالزمان میرزا تیموری در استرآ...