اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

احمد

نویسه گردانی: ʼḤMD
احمد. [اَ م َ ] (اِخ ) ابن حامدبن محمدبن عبداﷲبن علی بن محمودبن هبةاﷲ آلُه ۞ ملقب بعزیزالدین و مکنی به ابونصر مستوفی عم عماد کاتب اصفهانی از رجال دولت سلجوقی . تولد او در اصفهان به سال 427 هَ . ق . او در آخر عمر خزانه دار سلطان محمودبن محمدبن ملکشاه بود و چون دختر سنجربن ملکشاه در حباله ٔسلطان محمود بود و نزد او وفات یافت سنجر خواهر و نفایسی که همراه دختر فرستاده بود از محمود مطالبه میکرد و محمود منکر بود در این هنگام از ترس اینکه احمدبن حامد صاحب ترجمه برخلاف او شهادت دهد او را دستگیر کرده از بغداد بتکریت فرستاد و در آنجا او را بقتل رسانید (525 هَ . ق .). رجوع به ابن خلکان ج 1 ص 64 شود. و قفطی در تاریخ الحکماء گوید: حکیم ابوالحکم عبداﷲبن مظفر مغربی صحبت او [ یعنی صاحب ترجمه را ] اختیار کرد و وی او را بطبابت بیمارستانی که در عسکر سلطانی بر چهل شتر حمل میشد، منصوب کرد. رجوع به تاریخ الحکماء ص 405 و رجوع به ابونصر احمدبن حامد... شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳,۱۷۵ مورد، زمان جستجو: ۱.۲۲ ثانیه
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) کورانی . رجوع به احمدبن اسماعیل کورانی ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) کوفانی (شیخ ...). جامی در نفحات الانس (ص 220) آرد که : شیخ الاسلام گفت : که شیخ احمد کوفانی خادم عمو بود و پیران بسی...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) کویا الشالیانی الملیباری (مولی ...). او راست : خیرالأدلة فی هدی القبلة، نقل فیها من المذاهب طبع مدارس 1330 هَ . ق . (...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) (کیا جمال الدین ...). مؤلف حبیب السیر آرد (ج 2 ص 114): امیر وجیه الدین مسعود [ سربداری ]مظفر و منصور بغرور موفور باسترابا...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) گیلانی . (مولانا نظام الدین ...). خوندمیر در حبیب السیر (ج 2 ص 394) آرد که : او از مشاهیر منجمان فطنت نشانست و از علم رمل ...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) لطفی . او راست : السیحون المصریة فی عهد الاحتلال الانکلیزی ، طبع مصر.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) لغوی معروف به ابن فارس . او راست : المنبی فی اسماء النبی علیه الصلوة والسلام . و رجوع به ابن فارس ابوالحسن و احمدب...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) لنگر دریا ابن (حضرت علیا)شیخ المشایخ بن شیخ حسین بلخی . از فرزندان ابراهیم ادهم بلخی . او را از آن جهت لنگر دریا نام...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) لهیعی ، ابن خازن . محدث است .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ماضی ابوالعزائم مؤسس جریدة الاَّداب و المؤید. او راست : وسائل اظهار الحق ، طبع مطبعة الجمالیه بسال 1332 هَ . ق .
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.