احمد
نویسه گردانی:
ʼḤMD
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن حسن بن اسماعیل السکونی الکندی النسابة مکنی به ابوعبداﷲ. او از خواص مکتفی و مقتدر بود و ابوالحسن محمدبن جعفربن النجار الکوفی در تاریخ کوفه ذکر او آورده است و گوید او در ادب از شاگردان ثعلب و ملیح المجلس و حسن الترسل و ممکّن از نفس خویش بود. و این عین لفظ ابن النجار است . و ابن النجار از ابوعبداﷲ و او از عبدة النساب نقل کند که گفت هیچ نسابی بحقیقت از انساب عرب آگاهی نداشت تا آنگاه که او نزاریات را بگفت و با آن علمی بسیار را پیدا و آشکار کرد و من در شعر او نظر کردم ودیدم هیچکس بعرب و ایام عرب اعلم از وی نیست . ابوعبداﷲ گوید چون این سخن از ابن عبدة شنیدم شعر کمیت راگرد کردم و آن اشعار مرا بتصنیف ایام عرب یاری داد.و یاقوت گوید من کتابی از ابوعبداﷲ در نام آبهای عرب دیدم و آن را نقل کردم لیکن آن نقل ناتمام ماند.
واژه های همانند
۳,۱۷۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۷۳ ثانیه
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) معین الدین . رجوع به احمدبن محمدبن جریر... شود.
احمد. [ اَ م َ ](اِخ ) مغربی مقری . او راست : تاریخ اندلس و شرحی بر مقدمه ٔ ابن خلدون . وفات وی بسال 1041 هَ . ق . بود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) مفتاح (الشیخ ) (1329 هَ . ق .). از استادان معارف و مدرس انشاء در دارالعلوم المصریة. او راست : رفع اللثام عن اسماء الضرغا...
احمد. [ اَم َ ] (اِخ ) المقتدر. رجوع باحمدبن سلیمان ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) المقری . (معجم المطبوعات ). رجوع به المقری المغربی شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) مقریزی . رجوع باحمدبن عبدالقادر... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) المکاری الدمشقی [ و ظاهراً این نام مستعار است ]. او راست : البرهان السدیدفی کشف الاسرار عن وجود الامیر عبدالمجید طبع ل...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) المکرم . دومین از امرای بنی صُلیح در صنعا. (473 - 484 هَ . ق .).
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ملک المحسن . رجوع به احمدبن صلاح الدین ... شود.
احمد. [اَ م َ ] (اِخ ) (ملک مظفر ابوالسعادات ...). هشتمین از ممالیک برجی . آنگاه که پدر او ملک مؤید شیخ محمودظاهر وفات کرد او یکسال و نیمه ...