احمد
نویسه گردانی:
ʼḤMD
احمد. [ اَم َ ] (اِخ ) ابن الحسن بن محمدبن الیمان بن الفتح الدیناری مکنی به ابوعبداﷲ. او مردی ادیب بود لیکن حسن خطدر او غلبه داشت . یاقوت گوید اینکه ذکر او در معجم الادباء آورده ام نظر بنیکوئی خط وی است که آنرا بغایت رسانید و ابوالوزیر ابوسعدبن عبدالرحیم در اخبار پسر احمد، عبدالجبار گوید که پدر عبدالجبار، ابوعبداﷲ دیناری مقدمی مکرم بود و از بسیاری تسلط او بفن خط، خط ابوعبداﷲبن مقله را میساخت و این تزویر بدانگونه بود که کس تمیز اصل از مزور نمی کرد - انتهی . و باز یاقوت گوید او را پسری است ادیب مکنی به ابویعلی و موسوم به عبدالجبار که ذکر او در باب خود بیاورده ام .
واژه های همانند
۳,۱۷۴ مورد، زمان جستجو: ۱.۴۲ ثانیه
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ )امام . رجوع به احمدبن محمدبن عمر العتابی ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) امام السابق واللاحق . رجوع به احمدبن علی خطیب بغدادی شود.
احمد. [ اَ م َ ](اِخ ) امامی . قطب الدین (قاضی ..). از بزرگان اواخر دولت تیموری . رجوع به حبیب السیر ج 2 ص 228 و 255 شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) أمین . استاد کلیة الاَّداب بالجامعة المصریة. یکی از بزرگان معاصر مصر. او راست : مبادی الفلسفة [ معرب ] منطبعة الصباح به ...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) أمین بک . او راست : شرح قانون العقوبات الاهلی ، القسم الخامس . در مطبعة الاعتماد به سال 1342هَ .ق .1923/ م . در دوازده ...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) اندلسی . رجوع به احمدبن ابان ... و رجوع به روضات الجنات ص 65 شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) اندلسی ، مقلب به شهاب الدین . او راست : رفعالحجاب عن تنبیه الکُتّاب که آن را به سال 745 هَ .ق . تألیف کرده است .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) انصاری . رجوع به احمدبن محمد... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) انطاکی .ابوعبداﷲ احمدبن عاصم . یکی از اعیان متصوفه . هجویری گوید: او عمری دراز یافته و صحبت اتباع تابعین درک کرده و ...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) اول (سلطان ...). چهاردهمین پادشاه عثمانی . وی از 1012 تا 1026 هَ .ق . (1603 - 1617 م .) سلطنت رانده است . رجوع به احم...