احمد
نویسه گردانی:
ʼḤMD
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن الحسین بن احمد الواعظ مکنی به ابوالحسین و مشهور به ابن سماک . در عصر القادرباﷲ و القائم بامراﷲ عباسی از اجله ٔ وعاظ و محدثین معدود بود و از معاصرین ابوعبداﷲ محمدبن عبداﷲبن بیضاوی شافعی است . ولادتش سیصدوسی . فن حدیث از جعفر خالدی و گروهی از مشایخ فرا گرفته و مرویات خود بدان جماعت اسناددهد. و پس از تشیید مبانی و تمهید مقدمات حدیث تمامت همت خویش در تحصیل نکات وعظ و دقایق خطابت مصروف ساخته مجالس شیوخ وعاظ را ملازم گشت تا آنکه در فن موعظت خلاصه ٔ ایام و مقبول خاص و عام گردیده روزها در جامع منصور و جامع مهدی بسریر وعظ ارتقا جسته مردمان را موعظت مینمود جمعی کثیر و جمّی غفیر از عموم ناس در مجلسش حاضرمیشدند، و در وعظ طریقه ٔ اهل تصوف مسلوک میداشت . ابوالفرج بن جوزی در تاریخ منتظم از ابومحمد تمیمی حکایت کند که گفت با جمعی از اهل دانش و فضل در مجمعی نشسته از هرگونه سخن میراندیم تا آنکه در لفظ ابابیل سخن در میان آمد که آیا همزه ٔ آن همزه ٔ قطع یا همزه ٔ وصل است هر یک از اهل ادب و ارباب دانش که در آن جمع حضور داشتند در آن باب کلامی گفتند در خلال آن احوال ابن سمّاک در آن مجلس درآمد از مناظرت و مباحثت ما پرسش نمود صورت حال بر وی مکشوف داشتیم گفت همزه ٔ ابابیل نه همزه ٔ وصل و نه همزه ٔ قطع است بلکه همزه ٔ خشم و غضب است آیا در کتب اخبار و سیر ندیده ای که آن طیر چگونه زندگانی اصحاب فیل را تباه و ایشان را هلاک نمود و بعضی از اصحاب حدیث در روایات او را بکذب متهم دانند چنانکه از ابوالفتح محمدبن مصری حکایت شده که گفت از متهمین بکذب هیچگاه روایتی ضبط و اخذ ننمودم جز چهارتن که از جمله ٔ ایشان ابن سمّاک است . معالجمله درماه ذیحجه ٔ ازسال چهارصدوبیست وچهار هجری طریق سفر آخرت پیش گرفت و مدت عمر وی نودوپنج سال بود و در مقبره ٔ باب حرب مدفون گردید.
واژه های همانند
۳,۱۷۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۷۷ ثانیه
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) (سیدی ...) نظام الدین (امیر...). مؤلف حبیب السیر آرد (ج 2 ص 393): امیر نظام الدین سیدی احمد و سید میرک ، دو جوان پسندیده...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) نظام الدین (امیر...). رجوع به احمدبن علی (امیر...) فارسی برلاس شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) نظام الدین بن ابراهیم بن سلام اﷲبن عمادالدین مسعودبن صدرالدین محمدبن غیاث الدین منصور شیرازی حسنی ملقب بسلطان الحک...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) نظام الدین بن امیر خاوندشاه . رجوع به احمد (سلطان سید...) نظام الدین ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) (امیر...) نظام الدین بن فیروزشاه بن ارغونشاه . پس از فوت جلال الدین فیروزشاه از امرای متنفذ شاهرخ بن تیمور، منصب او ب...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) نظام الدین (خواجه ...) ابن مولانا نظام الدین شیخ محمود، خواهرزاده ٔ خواجه شمس الدین محمدبن خواجه سیدی احمد شیرازی بو...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ )نظام شاه . مشهور به احمد اول مؤسس سلسله ٔ نظامشاهیان در هند (896 تا 914 هَ . ق .). وی احمدنگر را پی افکند و سلسله ٔ او ب...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) نظام گیلانی . رجوع به احمدبن محمد ملقب بشهاب الدین ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ )(بک ) نظیم (1311 هَ . ق .) ناظر مدرسه ٔ خدیویة. او راست : التحفة البهیة فی اصول الهندسه . طبع بولاق بسال 1306 هَ . ق .1892...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) نقادی . رجوع به احمدبن صالح ... شود.