احمد
نویسه گردانی:
ʼḤMD
احمد. [ اَم َ ] (اِخ ) ابن عبدالرحمان بن نصر المالینی مکنی به ابوعبداﷲ. از بزرگان مشایخ هرات و از افاضل این طبقه است و زمان سلطنت سلطان محمود غزنوی را ادراک نموده و خود بزهد و ورع یگانه ٔ روزگار بوده و بتقوی و تجرید فرید زمان و او نیز از عرفائیست که جامع است مابین علوم ظاهر و باطن را و از اقران و نزدیکان شیخ عموبوده و با وی حج اسلام کرده بود و بسیاری از مشایخ مجاورین حرم را دیده و صحبت داشته و او در وعظ و نصیحت زبانی خوش و بیانی دلکش داشت همواره در تجرید و ترک دنیا سخن کردی و سخن وی را در دلها اثری تمام بودی و هر کس شنیدی تغییر حالت از برایش پیدا گشتی و او صاحب کرامت و ولایت بود از جمله کرامات که از وی نقل شده است این است : عبداﷲبن محمدبن عبدالرحیم که از اصحاب وی بوده گفته است که شیخ من ابوعبداﷲ احمدبن نصرروزی مرا بخواست و گفت اکنون باید بمکه روی و فلان دوست من که در آنجاست بدو چنین و چنان گوئی و بیدرنگ برگردی . من چون اطاعت او را بر خود واجب و لازم می شمردم از جای برخاسته و روی بسمت مکه نمودم چون قدمی چند برداشتم خود را در مکه دیدم و آنکس را که شیخ گفته بود بنظر من درآمد پیغام بگذاردم چون وقت حج بود بخیال من گذشت که حج گذاشته سپس نزد شیخ برگردم آنشخص چون از نیت من اطلاع پیدا نمود گفت زینهار که چنین کاری نکنی که نخواهی توانست بازگشت پس مراجعت کرده گامی چند برداشتم و خود را در نزد شیخ دیدم و شرح حال در نزد وی بگفتم گفت اینگونه از مطالب را از نااهل مخفی دار که عقول و اذهان نااهلان بسی از این مطالب دوراست . نقل است وقتی یکی بنزد وی درآمد گفت یا شیخ این همه فرقه ٔ اسلامیّه که بزبانهای مختلف سخن کنند و هر یک بر اثبات طریقه ٔ خود ادله اقامت نمایند چگونه شخص تواند که بطریق مستقیم افتد و چه داند که آنچه میگویند چیست گفت اگر طریق خود واضح و روشن بودی بمجاهده و سیر و سلوک احتیاج نیفتادی و بمرشد و نماینده حاجت نبودی و قدر مرد مجاهد مجهول ماندی باید رنج و مشقت بر خود بخرد و قدم بطریق مستقیم گذارد و از طریق مستقیم انحراف نورزد تا بسرمنزل حقیقت بارگشاید و آنچه مقصود و مطلوب او است بدان برسد. وقتی او را گفتند یا شیخ ما را چیزی گوی که فایدتی بخشد گفت اگر طالب دنیا هستید در رسیدن بآن تدبیر نکنید چه داند کس که این تدبیر با تقدیر موافق است یا نه امّا تحصیل آخرت بحسن مجاهدت و خوبی عمل و اجتناب از رذایل فرا چنگ آید و آن عارف کامل روزگار زندگانی را در هرات بسرمیبرد تا در مالین که مسقطالرّأس وی بود زمان زندگیرا وداع گفت . سال وفات وی مضبوط نیست و همچنانکه ازترجمه اش مستفاد گردید مقارن بوده است با اوایل حدودمائه ٔ پنجم هجریّه . مولانا جامی مینویسد که قبر وی اکنون در مالین هرات مشهور و معروفست و شیخ الاسلام هروی صاحب تاریخ عرفا در اوایل حال زیاد بنزد وی رفتی و پس از وفات بزیارت قبرش همواره در اوقات مخصوص تبرک میجستی . مالین بکسر لام و یاء مثناة و نون از اعمال هرات است مشتمل بر قراء و مزارع و از آنجا تا شهر هرات دو فرسنگ راه است و اهالی آن ملک را مالان میگویند و در نسبت مالینی می آید. (نامه ٔ دانشوران ج 3 ص 57).
واژه های همانند
۳,۱۷۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۸۰ ثانیه
قاضی احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن علی بن ابراهیم ، مکنی به ابن زبیر. رجوع به ابن زبیر احمدبن علی بن ابراهیم شود.
قاضی احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن علی بن ابراهیم غسانی . رجوع به قاضی قضاة الیمن احمد شود.
قاضی احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن علی بن احمد. رجوع به قاضی ابن سیمکة شود.
قاضی احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن علی بن حجر عسقلانی ، مکنی به ابن حجر و ابوالفضل . رجوع به ابن حجر ابوالفضل شود.
قاضی احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن علی بن هبة اﷲ، مکنی به ابن مأمون . رجوع به ابن مأمون احمد شود.
قاضی احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن عمربن سریج فقیه شافعی قاضی شیرازی ، مکنی به ابوالعباس و ملقب به باز اشهب . رجوع به ابن خلکان ج 1 ص 17 ...
قاضی احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن ابراهیم ، مکنی به ابن خلکان . رجوع به ابن خلکان شمس الدین شود.
قاضی احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن حسین . رجوع به ابوبکر ناصرالدین شود.
قاضی احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن عبداﷲ. رجوع به قاضی الحرمین احمد شود.
قاضی احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن محمدبن محمدبن عطاء اﷲبن عوض اسکندرانی زبیری ، ملقب به ناصرالدین . از افاضل اوائل قرن نهم هجری اس...