احمد
نویسه گردانی:
ʼḤMD
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ بنداری . شاعری فارسی . مکنی به ابوالعباس . رجوع به کتاب محاسن اصفهان مافروخی ص 33 شود. ما فروخی او را جزء شعرای فارسی معاصر خود می آورد و او کتاب محاسن اصفهانرا دراوائل قرن پنجم هجری تألیف کرده است و بندار شاعر معروف نیز بر حسب روایاتی که در دست است در 401هَ . ق . وفات کرده است . و نام او را کمال الدین ابوالفتح بنداربن ابی نصر خاطری رازی گفته اند و گمان نمی رود که بندار معروف ، بنداری صاحب این ترجمه باشد.
واژه های همانند
۳,۱۷۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۷۴ ثانیه
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوعلی . رجوع به احمدبن اسماعیل ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوعلی . رجوع به احمد بن افضل ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوعلی رودباری . رجوع به ابوعلی رودباری احمد... شود.
احمد. [ اَ م َ ](اِخ ) ابوعلی مسکویه . رجوع به ابوعلی مسکویه شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوعمر. رجوع به احمدبن عبداﷲبن طالب ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوعمر. رجوع به احمدبن عبداﷲبن عبدالملک اشبیلی شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوعمروبن حفص . صحابی است .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوالعنایات . رجوع به احمدبن احمد... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوعیسی . رجوع به احمدبن علی منجم ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوالفتح . رجوع به ابن برهان ابوالفتح ... و احمدبن علی بن برهان ... شود.